By Frederick H. Abernathy, John T.Dunlop Janice H.Hammond, David Weil
ترجمه: فاطمه اعتضادی
هر چه خردهفروشان بيشتر به خردهفروشي ناب روي ميآورند، توليدكنندگان بيشتر احساس تنگنا ميكنند. ديگر، خردهفروشان سفارشات بزرگ فصلي را از پيش به عمل نميآورند. در عوض، خواستار جايگزيني مستمر موجودي بوده و توليدكنندگان را ناگزيز ميسازند تا تقاضا را پيشبيني كرده و سپس موجوديهاي قابل توجهي را براي مدت نامشخصي نگهداري كنند. اكنون هزينه خطرات موجودي (احتمالاتي مثل افت شديد تقاضا و فروش اجباري محصول به قيمتي كمتر از قيمت تمام شده) برگردن توليدكننده افتاده است. با تنوع هر چه بيشتر محصولات نيز پيشبيني تقاضاي مشتري دشواتر ميشود.
اغلب توليدكنندگان يك سياست نگهداري موجودي را براي تمام واحدهاي يك خط محصول كه داراي انبار هستند، به كار ميبندند. اما تقاضا براي موجودي اين واحدها در يك خط محصول ميتواند بسيار متفاوت باشد. واحدهاي انبارداري بزرگ نوعاً نوسانات كمي در فروش هفتگي دارند، در حالي كه واحدهاي انبارداري با فروش بطئي ممكن است شاهد تغييرات شديدي در فروش هفتگي خود باشند. هر چه اين نوسانات بزرگترباشد، موجودي كه بايد توليدكننده به نسبت پيشبيني هفتگي هر واحد انبارداري نگهداري كند، بيشتر خواهد بود. با متفاوت ساختن سياستهاي نگهداري موجودي، توليدكنندگان ميتوانند موجودي واحدهاي انبارداري بزرگ را كاهش داده و موجودي انبارهاي كوچك را افزايش دهند و به تبع آن سودآوري كلي خط محصول را بهبود بخشند.
ايجاد تمايز در سطح واحدهاي انبارداري را همچنين ميتوان در مورد استراتژيهاي منبعيابي نيز به كار بست. به جاي آنكه همه واحدهاي انبارداري را در يك مكان واحد گردآوريم، يا خود را پايبند پايين بودن هزينه يا نزديكي به بازار به بهاي هزينه بيشتر سازند، توليدكنندگان نوعاً ميتوانند از طريق تخصيص تركيبي به نتايج بهتري برسند. در مورد كالاهاي داراي نوسان كم بايد به دنبال هزينه پايين بود، در حالي كه كالاها با نوسان زياد را بهتر است هر چه بيشتر به مكان بازار نزديكتر كرد.