با پیچیدهتر شدن شرایط، سازمانها نیز بهطور پیوسته الزامات عملکردی خود را افزایش میدهند: اکنون آنها تلاش دارند قیمتها را کاهش و کیفیت را افزایش دهند؛ محصولات يا خدمات تخصصي عرضه كنند و بيشترين سوددهي را بهدست آورند و نوآور و كارامد باشند. سازمانها برای تحقق این اهداف متناقض و پیچیده، رویکردی را در پیش میگیرند که تنها شرایط را پیچیدهتر میکند: آنها ساختارشان را تغییر میدهند و سعی میکنند با افزودن کارکردها، فرایندها و مشوقها، سازمانهای خود را همسو سازند.
معایب این رویکرد بیشتر از محاسنش است، زیرا مدیران تمام وقتشان را صرف نوشتن گزارشها و برگزاری جلسهها میکنند و فرصت کمی برای تعامل با کارکنانشان دارند. اما بهنظر ایو موریه، عضو ارشد گروه مشاوره بوستن، راهحل بهتری نیز وجود دارد: به جای سردرگم کردن کارکنان با قواعد و فرایندهای جدید، محیطی ایجاد کنید که بتوانند همکاری کنند و با همفکری راهی برای حل مشکلات بیابند.
مديران ميتوانند با استفاده از شش قاعده زير چنین محیطی را ایجاد کنند: 1) شناخت خود از تواناييها و محدودیتهای همکاران را بهبود بخشند؛ 2) عاملان وحدت را شناسایی و از آنها حمايت كنند؛ 3) قدرت همگان را افزایش دهند؛ 4) نیاز متقابل را در سیستم افزايش دهند؛ 5) به كاركنان در احساس «نزدیکی آينده» كمك كنند و 6) افرادی را که همکاری نمیکنند مسئول بدانند.
سازمانها میتوانند با استفاده این قواعد هوشمندانه از قوه ابتکار کارکنان بهرهبرداری کنند و پیچیدگیهای سازمانی را سریع و موثر مدیریت کنند و سازمان خود را در مسیر درست قرار دهند.