By Donald Sull/ Kathleen Eisenhardt
نوشته: دونالد سال و كاتلين آيزنهارت
ترجمه: دکتر اکبر حسن پور و میثم رحیمی آتانی
چگونه شرکتهای موفق استراتژیهای سطح بالای خود را شکل ميدهند؟ یک دهه پیش، سال از دانشكده کسبوکار لندن و آيزنهارت از دانشگاه استنفورد برای پاسخگویی به این سوال، به مطالعهای روی شرکتهای با تکنولوژی بالا پرداختند. آنها کشف کردند که این قبیل شرکتها نه بر چارچوبهای پیچیده، بلکه بر قواعد ساده و سرانگشتی متكي هستند. مدیران، اهداف شرکت را به چند رهكرد صريح برای کارکنان ترجمان كردند. اين رهكردها کمک كردند آنها تصميمهاي آنی گرفته و خود را با محیط بهشدت متغیر تطبیق دهند، در حالی که تصویری کلان در ذهن خود داشتند.
این مقاله، پژوهشهای بعدي نويسندگان را درباره چرايي اثربخشي قواعد ساده و نحوه ايجاد آنها توسط شرکتها توضيح ميدهد. نوعا، يك شرکت پس از تعیین اولویتها، گلوگاههایی را شناسایی ميکند که مانع حرکت آن در جهت اولویتها هستند و سپس قواعدی را برای مدیریت آن گلوگاهها ایجاد ميكند. برای مثال، در شرکت لجستیکا مشکل، مخارج سرمایهاي بود: اين شركت راهآهن، تنها یکدهم از سرمایه لازم براي رشد و ايجاد زیرساخت را در اختیار داشت. بنابراین، یک تیم فراحوزهاي، قواعدی براي هدايت مخارج سرمایه تدوين كرد: هر طرح پيشنهادي باید موانع رشد را حذف کند؛ هزینههای قابلتوجه را بهسرعت کاهش دهد؛ منفعتهای فوری فراهم سازد و از منابع موجود استفاده مجدد کند. این قواعد به کارکنان در سراسر بخشها اجازه ميدهد انتخابهای دشواری صورت دهند و بهسرعت راهحلهایی خلق کنند که شرکت را در مسیر رشد سریع قرار میدهد.
طبق نظر نویسندگان، قواعد موثر بايد مشخص، محدود و برگرفته از تجربیات گذشته باشند و توسط کاربران ایجاد شده باشند نه توسط مدیرعامل. بهعلاوه، همگام با تکامل شرکت آنها نیز تکامل یابند.