قطعيت بهشدت رفتارهاي ما را شكل ميبخشد. هرچه در باوری (جدا از صحت و سقم آن) قاطعتر باشیم، ماندگاری و اثرگذاری آن بر آنچه انجام میدهیم، بیشتر است. احتمال خرید کردن، زودتر و بیشتر خرید کردن در افرادی که در اعتقاداتشان قطعیت دارند بیشتر است؛ بیشتر به توصيه محصول تمايل دارند و در برابر آنچه باورهايشان را به چالش ميكشد، مقامت بیشتري ميكنند.
دو مشتری را تصور کنید که هر دو در یک نظرسنجی رضایتْ به خطهوایی ویرجین آمریکا رتبه بالاي نه از ده را دادهاند. بیشتر بازاریاباني که اين سطح از رضايت را میبینند فرض را بر این میگذارند که اين دو نفر رفتار مشابهی نیز دارند: به احتمال زیاد دوباره از این خطهوایی استفاده میکنند، آن را به دوستان خود توصیه میکنند و الي آخر.
ولی رفتار آنها اغلب بیش از ابراز زبانی نظرات، به اینکه چهقدر محکم پای حرف خود بایستند بستگی دارد. فرض کنید یکی از مشتریان ویرجین، مسافر پرپروازی است و تجربههای خوب و معتبری دارد. او به احتمال زیاد بسیار در دیدگاه مطلوب خود قطعیت دارد و یک مشتری وفادار باقی میماند. دیگری شاید فقط یکبار با این خطهوایی پرواز کرده باشد. پس احتمال دارد در نظر خود (فکر میکند شاید تجربههای بعدی متفاوت باشند) قطعیت نداشته باشد و بنابراین احتمال انتخاب ویرجین برای او کمتر از مشتری قبلی است. این دو شاید نظر مشابهی داشته باشند، ولی اگر یکی از آنها نسبت به دیگری در نظر خود قاطعتر باشد، مشتری بهتری خواهد بود.
صرفنظر از حجم تحقيق حاضر درباره اثر قطعيت بر رفتار، اين موضوع در كسبوكارها کمتر درك شده و بهندرت مورد ارزيابي و استفاده قرار گرفته است. در نتيجه، سازمانها از يكي از قدرتمندترين ابزارهاي متقاعدسازي كه در اختيار دارند، مغفول ماندهاند.
در مقاله حاضر، نويسندگان چهار اهرم را براي افزايش نظاممند قطعيت شناسايي كردهاند: اجماع (افراد با دانستن اینکه ديگران هم نظرات مشابهي با آنها دارند، قاطعتر ميشوند)؛ تكرار (بيان چندباره يك ديدگاه بر قطعيت ميافزايد)؛ سهولت (هرچه ايده سادهتر به ذهن متبادر شود، قطعيت ما درباره آن بیشتر است) و دفاع (ايستادگي بر سر باورها و اعتقادات، قاطعيت فرد را درباره آن بیشتر ميكند).