در این مجموعه از مقالههای کوتاه، شش مدیر موفقیتهای خود را در زمینه فروش توصیف میکنند. جیم کوچ، از ماءالشعیرسازی بوستون، بهخاطر دارد که با داشتن ماءالشعیرهای خنک در کیف به رستورانها مراجعه میکرد و در صورت قانعکردن رییس رستوران به امتحانکردن ماءالشعیر سامآدامزلاگر، موفق به فروش میشد. جیمز فارلی از فورد، فروشندگان خودرو را بهعنوان چیزی بین بيماريار و مشکلگشا میبیند: آنها به مشتریان در کاربرد دستگاههای پیچیده الکترونیک کمک میکنند و در چین حتا آموزشهای پیشپاافتاده رانندگی نیز ارائه میدهند. سوزان سیلبرمن از فایزر، فروش در آمریکایلاتین را توصیف میکند که داروخانهها مستقل و کوچک هستند، تبلیغات مستقیم دارو ممنوع است و پزشکان وقت خود را صرف برقراری ارتباط با فروشندگان میکنند. دانکن مکناتون از والمارت، به عرضهکنندگان بالقوه، توصیههایی ارائه میدهد تا بتوانند محصولاتشان را در فروشگاههای والمارت عرضه کنند. فیل گیدو از آی.بی.ام، حرکت شرکت به سمت فروش راهکار را با ارائه مثالی درباره راهحل خود برای مرکز کنترل عملیات شهری در ریودوژانیرو نقل میکند. سورش گاکلانی از یورکافوربز، بر رویکرد شخصیسازیشده هشتهزار فروشنده حضوری خود دارد که کل اعضای خانوادهها را برای نمایش کالاهای خود دعوت میکنند.