By Sigal Barsade/ Olivia O'Neill
نوشته: سگال بارساد و اليويا اونيل
ترجمه: دکتر شهلا برجعلی لو
اكثريت شركتها نميدانند كه عواطف اصلي انسانیْ در ساختن يك فرهنگ مناسب چه نقشي ايفا ميكنند. آنها تمايل دارند روي فرهنگ شناختي تمركز كنند: ارزشهاي فکری مشترك، هنجارها، مصنوعات و فرضياتي كه آهنگ كلي پندار و رفتار كاركنان در محيط كار را شكل ميدهند. گرچه اين بخش از فرهنگ بهراستی مهم است، اما تحقيقات نويسندگان نشان ميدهند اين بخشْ تنها گوشهاي از داستان فرهنگ است. بخش اساسي ديگر، فرهنگ عاطفي است كه احساسات كاركنان و نحوه بروز آن در محيط كار را مديريت ميكند. بارساد و اونيل در تحقيقات خود دريافتهاند كه فرهنگ عاطفي بر رضايت شغلي، خستگي شغلي، كار تيمي و حتا معيارهاي «سخت» مانند عملكردهاي مالي و غيبت كاركنان اثر ميگذارد. بنابراين، وقتي مديران فرهنگ عاطفي را ناديده گرفته يا بهخوبي درك نميكنند، يكي از معیارهای مهمی كه به سازمانشان اعتبار ميبخشد را از دست داده و در نتيجه به شركت خود ضربه ميزنند. مديران نهتنها با ايجاد امكان بروز احساسات در محيط كار، بلكه با شكل دادن آگاهانه به احساساتْ ميتوانند انگيزه بيشتري در كاركنان ايجاد كنند. اين مقاله برخي از راههاي ظهور فرهنگ عاطفي در محيط كار را شرح ميدهد (براي مثال بروز احساسات در اشكال شادي و خوشی، محبت و مهرباني جمعي و ترس) و به تاثيري ميپردازد كه اين فرهنگ ميتواند در حوزهها و صنايع گوناگون داشته باشد. همچنين راههايي را براي آفرينش و حفظ فرهنگ عاطفي ارائه ميدهد كه ميتواند به شما در دستيابي به اهداف شركتتان ياري رساند.