By Rita Gunther McGrath/ Thomas Keil
نوشته: ريتا گانترمكگرات و توماس كيل
ترجمه: محمدحسن محبيان
نرخ بالای شكست در میان پروژههای پرمخاطره كسبوكارهای جدید معمولاً به عدمقطعیت ذاتی این فرایند نسبت داده میشود. اماریتا گانترمكگرات و توماس كیل میگویند، در واقع این شیوههای ناقص ارزیابی و مدیریت پروژههای پرمخاطره هستند كه باید مسئول ارزشافزایی ناچیز این پروژهها شناخته شوند. بهجای اتخاذ رویكرد تداوم یا توقف (كه در آن، یك پروژه یا تا مرحله راهاندازی پیش میرود یا تعطیل میشود)، تصمیمگیرندگان باید طیفی از جایگزینها را مدنظر قرار دهند: بازآفرینی پروژه با هدفگیری بازاری كاملاً متفاوت؛ واگذاری آن به شركتهای دیگر یا مشاركت در سرمایهگذاری آن؛ واگذاری آن به یكی از كسبوكارهای داخلی شركت و در نهایت، بازیافت عناصر مفید آن مثل تكنولوژیها، ظرفیتها، دانش و حقامتیازها.
شركتهایی كه در كسب ارزش، عالی عمل میكنند (ارزشجویانی كه این مقاله به كشف اقدامات و ذهنیتهایشان میپردازد)، فرایندهایی رسمی برای بهرهبرداری نظاممند از موفقیتها، شكستها و هر چیز دیگر پروژه برقرار میكنند. آنها میدانند با پروژه پرمخاطره باید بهمثابه آزمایشی علمی برخورد كرد كه در آن، آموختن نقشی اصلی ایفا میكند؛ آماده پذیرش فرصتهای جدید در صورت نامناسببودن مسیرهای اولیه پروژه هستند؛ شبكهها را حمایت میكنند تا همكاری و مشاركت را میان رهبران كسبوكارهای جاافتاده و تیمهای پروژه افزایش دهند و نمایندگانی از همه بخشهای شركت را درگیر فرایند بررسی پروژه كنند؛ اجازه نمیدهند معیارهای مالی، حاكم بر این بررسی باشند و میفهمند كه بهترین افراد برای راهاندازی یك كسبوكار ممكن است آنهایی نباشند كه ایده مربوطه را پرورش دادهاند. اگر چشمه نوآوریتان خشكیده است، پروژههای نویدبخشتان تحتفشار نبود بازده سریع هستند یا شركتی دیگر، كسبوكاری جذاب را با ایدهای مشابه آنچه شما رها كردهاید با موفقیت راه انداخته است، مسیر ارزشجویان را امتحان كنید. ضرر نخواهید كرد!