By Robert Chapman / Gary Hamel
نوشته: رابرت چاپمن و گری هامل
ترجمه: پرستو معين الدينی
سازمانهای بزرگ سنتگرا میتوانند فضا را برای نوآوریهای موثر و كمهزینه (و به تبع آن كممخاطره) فراهم سازند. شاهد این مدعا مدیران بانك جهانی هستند.
ماجرا به سال 1998 و زمانی بر میگردد كه یك گروه جوان و متولی ایدههای جدید در بانك جهانی، پیشنهاد ایجاد یك بازارچه نوآوری برای دستیابی به ایدههای بدیع در خصوص كاهش فقر را ارائه كرد. این بازارچه كه در نهایت به روی افراد خارج از بانك نیز گشوده شد، میدانی بود تا همه ایدههای ضدفقر خود را برای دریافت منابع مالی بالقوه بهمیان آورند. وامدهندگان نیز میتوانستند صدها پیشنهاد مختلف را ارزیابی كرده و از میان آنها پروژههایی مانند بیمه بازسازی ویرانیهای بلایای طبیعی یا واكسیناسیون در برابر بیماریهای گرمسیری را انتخاب كنند. این بازارچه، فرایندهای استاندارد بانك برای بررسی پروژههای پیشنهادی را كه اغلب اجرای آنها بیش از یك سال بهطول میانجامید، كنار گذاشت تا به وامدهندگان اجازه دهد به جای تعهدات چند دهمیلیون دلاری مرسوم در پروژههای بانك جهانی، تنها تعهدات چند دههزاردلاری متقبل شوند.
ایدهها بازارچه در آغاز راه با انتقاداتی روبهرو شد. برخی مدیران ارشد بانك مصر بودند كه هیچ گروهی حق ندارد بدون گذراندن فرایند معمول تخصیص منابع، وجوه بانك را به مصرف كاری برساند. اما تیم بازارچه باور داشتند یك فرایند باز تخصیص كمكهای نقدی، در درازمدت میتواند بیش از یك فرایند متمركز، ایدههای بدیع بهبار آورد.
در این مقاله، نگارندگان شرح میدهند چگونه تیم متولی ایدههای جدید از خلال فرایند چالشاندیشهها، بازاری برای نوآوری ایجاد كرد، چگونه آنها توانستند پشتیبانی مدیریت ارشد بانك را به دست آورند و چگونه این بازارچه توسعه یافت. نویسندگان مقاله معتقد هستند موفقیت این برنامه هم برای فقرای جهان و برای رهبران كسبوكار، پیامآور آن است كه باید در زیر پوسته تعصبات سازمانی، پایبندی به اصول سازمانی و بوروكراسی، به دنبال ایدههای نو بود.