By Rob Cross/ Jeanne Liedtka/ Leigh Weiss
نوشته: راب کراس و جین لیدکا و لیگ ویز
ترجمه: دکتر محمدابراهیم محجوب
تاكید بر اهمیت شبكههای روابط غیررسمی در بنگاهها، تكرار مكررات است، اما بهرهگیری از توان این شبكههای نادیدنی برای رسیدن به هدفهای سازمان، كاری است سترگ. امروزه بیشتر كوششهایی كه برای جلب همكاری دیگران میشود تیر در تاریكی است و ناخودآگاه با این باور صورت میگیرد كه هر چه ارتباط بیشتر بهتر. اما در عالم واقع، ایجاد هر رابطهای انتظاراتی بههمراه دارد كه وقت و نیروی افراد را تحلیل میبرد و ممكن است كل سازمان را به دردسر اندازد. بنابراین، برای مدیران حیاتی است بیاموزند كدام روابط را تقویت كنند كه به سود فرد و سازمان باشد و چگونه روابط غیرلازم را بگسلند.
نویسندگان مقاله سه نوع شبكه تعریف میكنند كه هر كدام ارزش ویژهای دارند. شبكه ارتباطی نوع اول خاص حل مسائل گنگ فرایندهای نوآورانه است. مشاوران استراتژی و گروههای مسئول تولید كالاهای جدید به این ساختار رو میآورند. برعكس، تیمهای جراحی و مشاوران حقوقی بیشتر روی شبكه ارتباطی نوع دوم باریك میشوند. این شبكه هنگامی بهترین بازده را دارد كه اجزای مسئله روشن است، اما جایگاه اجزا در حل مسئله مشخص نیست. شبكه ارتباطی نوع سوم برای سازمانهایی مانند مراكز پاسخگویی تلفنی مناسب است. در اینگونه موارد، هم مسئله و هم راهحل آن تا حد قابلقبولی پیشبینیپذیر است، اما بازهم نیاز به همكاری هست.
مدیران نباید دل خوش باشند به اینكه هر گاه و در هر مكان، نیاز به همكاری دیگران داشته باشند نیازشان برآورده خواهد شد. بلكه برای رسیدن به هدفهای سازمانی خویش باید به فراخور جایگاه و ویژگیهای سازمان، دیدگاهی استراتژیك و روشن نسبت به مسئله روابط با دیگران داشته باشند.
نویسندگان مقاله با اشاره به نمونههایی از نوارتیس، اداره هوانوردی فدرال امریكا و شركت سالیمای، سخن از شیوههایی بهمیان میآورند كه به مدیران كمك میكنند تشخیص دهند كدام شبكه ارتباطی بهتر میتواند آنان را در رسیدن به هدفهاشان كمك كند.