By Thomas Davenport / John Glaser
نوشته: توماس داون پورت و جان گلاسر
ترجمه: دکتر محمد ابراهیم محجوب
دكتر باب گولدزِر نیز مانند سایر پزشكان مراقبتهای اولیه باید سالانه بر اطلاعات مربوط به ده هزار بیماری و علایم گوناگون، سههزار دارو، هزاروصد گونه آزمایش و تعداد زیادی از چهارصد هزار مقالهای كه به ادبیات شیمی زیستی (بیوشیمی) افزوده میشود، اشراف پیدا كند و این كار سادهای نیست.
بهمعنای واقعی كلمه، پای مرگ و زندگی در میان است. مطابق مقاله «بشر جایزالخطاست» سال 1999 انستیتو مدیسین، سالانه بیش از یك میلیون آسیب جسمی و نود هزار مورد مرگومیر را میتوان ناشی از اشتباهات پزشكی دانست. یك بررسی دیگر نشان میدهد كه چیزی در حدود 5 درصد بیماران بستری، نسبت به داروهای تجویز شده واكنش معكوس نشان دادهاند كه 43 درصد آن عواقب جدی بهدنبال داشته یا جان بیمار را بهخطر انداخته و یا منجر به مرگ وی شده است.
بسیاری از كسانی كه با دانش سروكار میدارند با مشكلاتی شبیه به مشكلات دكتر گولدزِر روبرو هستند، هر چند كه غالباً در مورد آنان چندان پای مرگو زندگی در میان نیست. حوزه فعالیت هر چه باشد، بسیاری از مردم نمیتوانند با تمامی آنچه كه لازم است بدانند پابهپا جلو روند. در سالهای نخست مدیریت دانش، شركتها دست به تاسیس شبكههای دانش و گروههای مشاركت معلومات زدند، انبارهای دانش درست كردند و كاركنان را به تشریك دانستهها برانگیختند. اما هریك از این اقدامات نیاز به كار اضافی فراوانی از سوی كاركنان دانشور داشت.
نویسندگان این مقاله میگویند بهتر آن است كه دانش تخصصی در تاروپود وظایف روزمره حرفهایهایی كه در سطوح بالای هرم دانش فعالیت دارند بافته شود. موسسه پارتنرز هلثكِر دانش را چنان در لابهلای كار روزانه پزشكان خود تزریق كرده است كه برای دسترسی به آن نیازی به كار اضافه نیست. اكنون هرگاه دكتر گولدزِِر دارویی تجویز میكند یا دستور آزمایش میدهد، سیستم ثبت دستور بهطور خودكار تصمیم او را با حجم عظیمی از اقدامات كلینكی و نیز با سوابق پزشكی خود بیمار میسنجد. دانشوران حوزههای دیگر نیز میتوانند از سیستم مدیریت دانش «بههنگام» كه اطلاعات پشتیبانی لازم برای انجام كار روزانه آنان را در اختیارشان میگذارند، بهرهمند شوند.