By Thomas V.Bonoma
نوشته: توماس بونوما
ترجمه: مهندس محمدرضا رزاقي
چه زمانی یک خریدار بهراستی خریدار نیست؟ چگونه بهترین محصول با مناسبترین قیمت میتواند خریداران را از خرید منصرف کند؟ آیا رهبران ناشناسی وجود دارند که تصمیمات واقعی خرید را میگیرند؟ همان طور که از این پرسشها پیداست، واقعیت خرید و فروش اغلب آن چیزی نیست که بهنظر میآید. بهعلاوه، كاركنان فروش اغلب شاخصهای روانشناسی و عاطفی را که نقش بهسزایی در خرید و فروش ایفا میکنند، نادیده میگیرند. اگر فروشنده نتواند این جنبههای کمتر ملموس در فرایند فروش را بهدرستی مشاهده کند، ممکن است فروش خود را از دست بدهد، بدون اینکه علت واقعی آن را درک كند.
در این مقاله که اولین بار در سال 1982 منتشر شده، توماس بونوما، رویهای برای تحلیل تصمیمات خرید تدوین كرده و به فروشندگان یادآور میشود چگونه میتوانند چارچوب بهدستآمده را در شرایط ویژه بهکار گیرند. گامهای ذکرشده در این رویه، شامل موارد زیر میشوند:
شناسایی تصمیمگیران واقعی. هرچند ممکن است بهنظر عجیب آید، اما واقعیت این است که قدرت افراد، همیشه با رتبه سازمانی آنها کاملاً همخوانی ندارد. نویسنده، پنج مبنای قدرت را برشمرده و شش قرینه رفتاری را برای شناسایی تصمیمگیرندگان واقعی ارائه میدهد.
تعیین چگونگی نگرش خریداران به منافع شخصی خود. تمام خریداران، خودخواهانه رفتار میکنند، اما در بعضی موارد ممکن است در محاسبات خود اشتباه كنند. در نتیجه، تشخیص دقیق انگیزههای آنان، یکی از مشکلترین وظایف مدیریتی بهشمار میآید. نویسنده، چندین روش انتخاب منافع شخصی توسط خریداران را معرفی میكند.
گردآوری و بهكارگیری اطلاعات روانشناختی: هیچ فرمول مشخصی برای انجام تحلیلهای روانشناختی مطمئن که بتواند بهعنوان ابزاری جادویی در اختیار كاركنان فروش قرار داده شود، وجود ندارد. اما، نویسنده توانسته است سه خط راهنما را برای کمک به مدیران در جهت افزایش اثربخشی فروش مشخص كند: اطمینان از اینکه تماسهای فروش دارای بهرهوری بالا و آموزندگی کافی هستند؛ گوشدادن به نیروی فروش در سازمان و قدردانی از اقدامات جدی در زمینه گردآوری اطلاعات، تحلیل و اجرای آنها.