By J.M. Olejarz
نوشته: جی.ام. اولیجارز
ترجمه: سارا پنجی زاده
چرا علوم تجربی نیازمند علوم انسانی هستند.
آن دسته از دانشجویانی که در رشتههای علوم انسانی تخصص میگیرند همیشه با یک پرسش مشخص روبهرو میشوند. این پرسش را چندان از ایشان میپرسند که باید روی دانشنامههایشان چاپ شود. پرسش مذکور که از سوی دوستان، مشاورین شغلی و خانواده مطرح میشود، این است: «خیال داری با مدرکت چهکار کنی؟»؛ ولی ممکن است این نیز باشد: «این علوم انسانی چه فایدهای دارند؟»
بر اساس سه کتاب جدید، پاسخ این است که «فواید بسیاری دارند.» از سیلیکنولی گرفته تا پنتاگون، مردم بهتدریج دریافتهاند که برای حل بزرگترین چالشهای اجتماعی و فنی نیاز است که به تفکر انتقادی در خصوص زمینه انسانی آنها روی آوریم. از قضا این همان چیزی است که فارغالتحصیلان علوم انسانی بهخوبی فرا گرفتهاند. این رخداد را انتقامجویی عشاق فیلم، تاریخ و فلسفه بخوانید.
در کتاب «منطق فازی و اهل فن» اسکات هارتلی «دوگانگی نادرست» میان علوم انسانی و علوم رایانه را هدف قرار میدهد. برخی از رهبران صنعت فناوریهای پیشرفته اعلام کردهاند که اگر میخواهید در زمینه کسبوکارهای دیجیتال کار کنید، خواندن هر چیزی به جز رشتههای استم (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) اشتباه است. این هم یک اظهارنظر معمول از ویناد خوسلا، یکی از بنیانگذاران سان مایکروسیستمز: «مقدار کمی از مواد درسی که امروزه در دورههای علوم انسانی آموزش داده میشود در آینده بهکار میآید.»