By Robert Kaplan[1]
نوشته: رابرت کاپلان
ترجمه: دکترمحسن قدمی
در فرداي فروپاشي مالي مشخص شد كه مدیران بسیاری ازموسسات مالی برتر بر مبناي
اطلاعات ناكافي وتحریفشده درباره ارزش وريسك داراييهای بنگاههاي خود عمل ميکردند.درنتیجه، درپیشبینی بحران شکست خوردند و پس از آن نيز كند و ناموثر واكنش نشان دادند.
پاداشهای بيحساب، حاكميتناکافي ومقررات ضعیف آشكارا كمكحال اين وضع شدند. اماپس ازگذشت دههها آموزش و پژوهش در مدیریت، ميتوان بهدرستی گفت دانشگاهيان كسبوكارهم در بعضی مسئولیتهاسهيم هستند.مابهصورت گستردهای ازتولیدیک پيكره دانشی عاجزبودیم که بتواندبه ارزشگذاری ومدیریت داراييهايريسكدار مالی كمك كند.
این مسئله چگونه اتفاق افتاد؟ مشکل در پانزده سال قبل هوشمندانه توسط پل گروگمن، اقتصاددان در مقالهاي جذاب تشریح شد. در اين مقاله وي به مقايسه روندهای پژوهشی دراقتصادهاي پيشرفته با روند تكاملي نقشهبرداري از قاره آفریقاپرداخت:
«پيش از همه،خطساحلی مورد مكاشفه قرار گرفت. سپس با دقت فزایندهای ترسیم شدودرقرن هیجدهم نقشه این خط ساحلی چنان دقيق شده بود كه تفاوت چنداني با امروز نميكند. بهعبارت دیگر، بخش داخل قارهخالی ديده شده بود. موجودات افسانهای عجيبوغريب ناديده گرفته شده بودند، اماشهرهاورودخانهها در نقشه مشخص بودند.از جهتي، اروپاييها نسبت به آفریقا غافلتراز پيششده بودند. بهبودهنر نقشهنگاری موجب ارتقای معیاربرای آندادههای معتبر شد... اكنون فقط مشخصههايي ازسرزمین معتبر بودند که توسط متخصصان قابل و مجهزبه تجهيزات قطبنماها، تعريف ميشدند.»