By Michael C. Jensen
نوشته: مایکل جنسن
ترجمه: داوود مسگریان حقیقی
بودجهریزی بنگاهی یك شوخی است و همگان از آن آگاهند. این فرایند اوقات زیادی از مدیران ارشد تلف كرده و آنها را به حضور در جلسات كسالتآور متعدد و بحثهای تند وادار میسازد. مدیران سطوح اجرایی را به دروغگویی و تقلب تشویق میكند تا اهداف را در سطحی نازل و نتایج عملیات را بیجهت متورم نشان دهند. فرایند بودجهریزی تصمیمگیریهای مربوط به كسبوكار را به بازی و سرگرمی پرزحمتی بدل ساخته است. نكته ملالآور این است كه اطلاعات بیمحتوای بودجهای آنچنان در حیات بنگاهها ریشه دوانده است كه بیآنكه به وسعت تخریب ناشی از آن توجه شود، به عنوان وظیفهای معمول در همه شركتها درآمده است.
سر منشا گرفتاری از آنجاست كه از بودجه به عنوان ابزاری برای تعیین میزان حقالزحمه مدیران استفاده میشود. در نظامهای مرسوم پرداخت حقالزحمه بر مبنای عملكرد، مدیر تا سطح مشخصی از عملكرد پاداش ثابتی دریافت میدارد. از آن پس پاداش وی متناسب با عملكرد فزونی یافته تا به حد بالای آن برسد. این پیچوتاب در منحنی پاداش خود انگیزهای است برای به بازی گرفتن سیستم. هر گاه عملكرد واقعی به نقطه سرآغاز شیب صعودی منحنی نزدیك میشود، مدیران میكوشند تا كسب سود و درآمد را شتاب بخشند. در مقابل، زمانی كه عملكرد شركت به حد بالایی منحنی میرسد، به انگیزهای قوی برای انتقال دادن درآمد و سود به دوره آتی بدل میشود.
به منظور از میان برداشتن انگیزه به بازی گرفتن سیستم پرداخت پاداش توسط مدیران، بایستی از طرحهایی استفاده كرد كه ارتباط بین عملكرد و پاداش از نوع خطی و مستقل از اهداف بودجهای باشد. در این حالت پاداش متعلقه به مدیر، اعم از اینكه اهداف بودجه بالاتر یا پایینتر از سطح عملكرد واقعی باشند، یكسان خواهد بود. با قطع ارتباط بین بودجه و پاداش، انگیزه مدیران برای تعیین اهداف سطح پایین در بودجه و نیز حسابسازی و دستكاری ارقام درآمد در روزهای پایانی سال از میان خواهد رفت. با این اقدام، نه تنها در هزینههای ناشی از این دستكاریها صرفهجویی خواهد شد، بلكه اوقاتی هم كه مدیران صرف آن میكردند، آزاد میگردد.