By Stacey Chil dress/ Richard Elmore/ AllenGrossman
نوشته: استيسيچايلدرس و ريچارد دالمور آلن گراسمن
ترجمه: مهندس فضل اله اميني
یكی از بزرگترین چالشهای مدیریت مناطق آموزشوپرورش، شیوه اصلاح عملكرد دانشآموزان مدرسههای دولتی شهرهای بزرگ آمریكا است. در این زمینه تا بخواهید راهحل پیشنهاد كردهاند، از جمله یافتن مدیران لایق برای مدرسهها و دادن قدرت به آنها، ایجاد بازار رقابت میان مدرسههای دولتی مستقل، یارانهای و آزاد، تاسیس مدرسههای كوچك به منظور توجه كافی به شاگردان و....
گرچه این رویكردها تغییرهای مثبتی ایجاد كردهاند، اما نتوانستهاند شبكه مدارس شهری را بهطور چشمگیر كارامد سازند. در این مقاله، نویسندگان كه اعضای پروژه راهبری آموزشوپرورش دولتی دانشگاه هاروارد هستند، علت این ناكامی را توضیح دادهاند. بهنظر آنها یك علت این است كه معلمان، پژوهشگران و سیاستگذاران، اداره منطقهای آموزشوپرورش را كه بر مدارس یك منطقه نظارت میكند، بخشی از مشكل میدانند نه بخشی از راهحل و این اشتباه است. منطقه آموزشوپرورش نقشی مهم در تدوین راهبردها، شناسایی و بر واكنش بهترین رویهها، پرورش توانایی رهبری در همه سطوح، ایجاد شبكههای اطلاعات برای دیدهبانی روند بهبود عملكرد شاگردان و ایجاد مسئولیت و توضیح خواستن از افراد درباره حاصل كار، بازی میكند.
نویسندگان، رهنمودهایی جامع و كلنگر ارائه میدهند كه مدیران مناطق میتوانند با استفاده از آنها راهبردی برای اصلاح امور تدوین كنند و سازمانها را وادارند این راهبرد را اجرا كنند. رهنمودها مبتنی بر سه باور هستند. بنابه باور نخست، مدل مدیریت در شبكه مدارس مخصوص است و نمیتوان آن را از علم كسبوكار وارد كرد. بنابه باور دوم، دانشآموز را باید مثل مشتری فرض كرد، بنابراین، مناطق شهری باید در همه كلاسها و همه مدرسهها به بهبود روشهای آموزش و یادگیری توجه كنند. بنابه باور سوم، مناطق باید سازمانهای خود را طوری طراحی كنند كه همه مولفهها (فرهنگ، نظامها و ساختارها، منابع و سازوكارهای مدیریت حقداران و محیط خارجی) به تقویت و تحكیم یكدیگر كمك كنند و پشتیبان اجرای راهبرد در مدارس شوند.