By Connie Duckworth
نوشته: کانی داکورث
ترجمه: دکتر جعفر خیرخواهان
نویسنده در سال 2003 در سفری همراه با هیات نمایندگی آمریکا از افغانستان بازدید کرد. هدف از سفر، یافتن راههایی برای بهبود وضع زنان بود. ایدهای که وی داشت، راهاندازی کسبوکاری بود تا زنان افغانستان را استخدام کند تا محصولی تولید کنند که او بتواند در بازار آمریکا به فروش برساند. در این سفر برخی قالیچههای دستبافت چشم وی را گرفت، آنها را به آمریکا برد و به دنبال تامین مالی اولیه گشت. سرانجام شرکت غیرانتفاعی معاف از مالیات «آرزو» را تاسیس کرد و شروع به ایجاد زنجیره عرضه مسئولانه اجتماعی کاملا جدیدی کرد. هدف شرکت آرزو ایجاد مدل کسبوکار پایداری بود که مشاغل با درآمد مناسب را به رفتارهایی پیوند دهد که با گذشت زمان هنجارهای فرهنگی را تغییر میدهد. شرکت وی با سرپرستان مرد هر خانواده درباره «قرارداد اجتماعی» صحبت میکرد که شرایط را برای زنان خانهدار برای تبدیلشدن به بافنده قالی برای وی مهیا میکرد: همه بچهها (شامل دختران) باید تماموقت در مدرسههای دولتی درس بخوانند و همه زنان باید از دیوارهای خانه «بیرون بیایند» و در کلاسهای سوادآموزی آرزو شرکت کنند یا در هنگام حاملگی به درمانگاه بروند. وقتی این مدل کسبوکار اجرا شد، استخدام قالیبافها نیاز به اطلاعرسانی خانهبهخانه داشت. اما همین که این خبر همه جا پخش شد که پرداخت شرکت به شکل حقوق ماهانه (به جای کارمزدی) است و اگر قالی باکیفیت تحویل دهند، پاداش ویژه دریافت میکنند، خانوادهها خودشان متقاضی پیوستن به طرح شدند. امروزه هرکس خواهان استخدام در شرکت آرزو باشد باید وارد فهرست انتظار شود. اینک بافندگان شرکت باسواد هستند (در حالی که نود درصد زنان افغان بیسواد هستند) و بیست درصد آنها یک بچه خود را به دانشگاه فرستادهاند. کار کردن و کسب درآمد به عزتنفس و اعتبار آنها کمک کرده و مردان روستاهایی که شرکت آرزو در آنجا فعال است به این زنان بهعنوان انسانهایی توانمند مینگرند.