By Stefan Thomke/ Donald Reinrtsen
ترجمه: دكتر احمد عيسی خانی
بسياري از شرکتها با رویکردی مشابه ساخت محصول به توسعه محصول ميپردازند و تلاش ميکنند با بهکارگيري تکنيکهاي نقصصفر و کاراييمحور، هزينهها را کنترل کرده و کيفيت را بهبود بخشند. هرچند اين تاکتيک ميتواند عملکرد کارخانهها را بهبود بخشد، اما در توسعه محصول عموما نتيجه معکوس بهبار ميآورد. فرايند طراحي محصول با فرايند ساخت آن کاملا متفاوت است و ناتوانی مديران در پذيرش اين تفاوتها منجر به اشتباههایی ميشود که بهراستی به تلاشهاي توسعه محصول صدمه ميزند.
نويسندگان مقاله (يک استاد دانشکده كسبوكار هاروارد و يک مشاور) اين سوءادراکها را فاش ميکنند. آنها شش افسانه خطرناک را بررسي ميکنند:
1. بهرهبرداري بيشتر از منابع، سازمان را کاراتر میکند.
2. پردازش کارها در دستههاي بزرگ، اقتصاديتر است.
3. تيمها بايد برنامه توسعه محصول را وفادارانه دنبال کنند و انحراف از آن را بهحداقل برسانند.
4. پروژه هر چه زودتر شروع شود، زودتر هم به پايان میرسد.
5. هرقدر مشخصههاي محصول بيشتر باشد، مشتريان آن را بيشتر دوست دارند.
6. اگر تيمها «کارها را در همان بار نخست درست انجام دهند»، پروژهها موفقتر خواهند شد.
نويسندگان مقاله اثرات منفي اين «اصول» را در هنگام استفاده براي توسعه محصول توضيح ميدهند، رهنمودهاي عملي براي غلبه بر آنها پيشنهاد ميکنند و براي کمک به هدایت موثر پروژهها، يک ابزار دیداری را با خوانندگان تمرين ميکنند.