Martin Reeces/ Ming zeng/ Amin venjara
نوشته: مارتين ريوز و مينگ زنگ و امين ونجارا
ترجمه: دکتر شهلا برجعلی لو
بهنظر شما جالب نيست يك الگوريتم بتواند به شما بگويد چه زماني يك مدل کسبوکاری جديد را توسعه داده يا وارد بازاری جديد شويد؟ متاسفانه چنين چيزي وجود ندارد. هرچند امكان استفاده از اصول پايهاي الگوریتمها براي بازتنظيم مداوم استراتژي و سازمان وجود دارد.
در شركتهاي برخط ، الگوریتمها بهطور مداوم محصولات و محتواي ارائهشده به مشتريان را بازتنظیم میکنند. آنها این كار را با استفاده از سه حلقه يادگيري انجام میدهند: تجربهاندوزي، ايجاد تعادل و شكلدهي. الگوریتمها گزينههاي جديد را ارائه داده و واكنش به آنها را ميسنجند. اما در طول زمان، الگوریتمها میزان تجربهاندوزي را تعديل كرده و آن را با توجهبه آموختههای خود از علاقههای مشتريان تغيير میدهند. الگوریتمها ترجيحات مشتريان را هم با استفاده از معرفي محصولاتي به آنها كه ممكن است مورد توجهشان قرار نگرفته بودند، شكل میدهند. نكته مهم اينجاست كه آنها همه اين كارها را به شيوهاي خودهدايتشونده و بدون هيچگونه مداخله انساني انجام میدهند
اكنون برخي شركتهاي اينترنتي بهطور منظم آغاز به سنجش دوباره مدلهاي کسبوکاری، فرايندهاي تخصيص منابع و ساختارهاي خود با استفاده از حلقههاي يادگيري خودهدايتشونده مشابه كردهاند. اين رويكرد بهویژه در بازارهايي با تغييرات سريع مثل بازار چين خوب عمل ميكند. در اين مقاله، نويسندگان به چگونگي رشد شركت علیبابا از يك شركت نوپای كوچك با هجده كارمند به يك امپراتوری هشتميليارددلاري با استفاده از هدفگذاريهاي منظم، آزمودن مدلهاي جديد، شكلدادن به فرصتها و ايجاد ساختارهاي سازماني سازگار نگاهي انداختهاند .