By Michael Hammer
نوشته: مایکل همر
ترجمه: دکتر عبدالرضا رضایی نژاد
بسياري از شركتها در ساده كردن و افزايش كارايي فرايندهاي درون سازمان خود تا آنجايي كه ممكن بوده، به پيروزيهايي چشمگيري رسيدهاند. ولي در زمينه همتراز كردن فعاليتهاي ميانسازماني (بين خود و ديگر شركتهايي كه با آنان ارتباط دارند) كمتر چنين بوده است. هنگام تبادل دادهها ميان شركتهاي مختلف، ناسازگاريها، اشتباهها و بدفهميهايي رخ ميدهد كه پارهاي بررسيها و كارهاي بيهوده را در پي دارد. براي مثال، ممكن است يك فروش، يك درخواست، يا دادههاي مربوط به يك مشتري، در چند نظام (سيستم) متفاوت به تكرار وارد و ثبت شوند. اشتباهي كه از جانب كاركنان هر يك از شركتها رخ دهد، چنين دردسرهايي را به بار ميآورد. هزينه اين گونه ناكاراييها، واقعي و سنگين است.
در اين مقاله، مايكل همر، فعاليتها و روشهايي را برميشمارد كه براي از ميان بردن اين گونه ناسازگاريها ضروري هستند. وي اين رهيافت را به چهار گام بخش كرده است:
· تعيين قلمرو: شناسايي فرايند بررسي و گزينش يك همكار (شريك نمادين)؛
· سازماندهي: برپا كردن يك كميته مشترك براي طراحي و بازنگري فرايند و مجريان آن؛
· طراحي دوباره: تجزيه و تركيب مجدد فرايند، با مد نظر قراردادن هدفهاي عملكردي؛
· اجرا: پيادهسازي فرايند تازه و ايجاد ارتباطهاي مناسب در ميان شركتهاي درگير.
نويسنده شرح ميدهد كه چگونه برخي از شركتها زنجيره تامين و فرايندهاي ابداع و پرورش فراوردههاي نو را ساده و كارامد كردهاند. شركت جئون در پي تشخيص ناكارايي نظامهاي نظارت بر موجوديها، سرمايه در گردش و زمانهاي حمل، فرايندهاي پيشبيني نيازها و تكميل درخواستها، فعاليت خود و تامينكنندگان محدود و برگزيده را يكپارچه كرده است. شركت جنرال ميلز، ماست توليدي خود را با كاميونهاي حمل كرد شركت لنداوليكس به سوي مشتريان مشترك ميفرستد. اين عمل موجب صرفهجويي بزرگي شده است.
همر ميگويد كه اين گونه همكاريها، زبان سنتي رايج در ميان كسبوكارها و ارتباطهاي آنها را دگرگون خواهند كرد. اگر من و شما كالاهاي متفاوتمان را به يك نفر مشتري بفروشيم، چه عنواني داريم؟ رقيب كه نيستيم، پس چه هستيم؟ در گذشته به چنين اموري اهميت نميداديم. نويسنده ميگويد كه اكنون بايد روش خود را عوض كنيم.