By Herminia Ibarra/ Mark Hunter
نوشته: هرمینیا ایبارا و مارک هانتر
ترجمه: دکتر مریم شریفیان ثانی
بیشتر افراد اذعان دارند كه شبكهسازی (ایجاد بافتی از ارتباطهای شخصی برای تامین حمایت، بازخورد، بینش و منابع) فعالیتی اساسی برای یك مدیر بلندپرواز است. در عمل، این كار حتی برای آنهایی هم ضروری است كه تمركزشان بر انجام مطلوب كارهای جاری خود است. برای بعضیها، واقعیتی ناخوشایند است. آنها معتقدند كاركردن از طریق شبكهها به معنای متكیبودن بر «فردی است كه میشناسید» تا «چیزی كه میدانید». از نظر آنها این روشی ریاكارانه و شاید هم غیراخلاقی برای انجام كارهاست. اما حتی افرادی هم كه میدانند شبكهسازی بخشی مشروع و لازم از وظایف آنهاست، ممكن است از نتایج آن مایوس شوند، زیرا آن را به شكلی ناقص انجام میدهند.
بر مبنای مطالعه دقیق سی رهبر نوخاسته، نویسندگان مقاله طرح كلی سه شكل متمایز شبكهسازی را ارائه میدهند. هدف شبكهسازی عملیاتی، انجام موثرتر وظایف فردی است. این نوع شبكه مستلزم ایجاد روابط مستحكمتر با همكارانی است كه عضویت آنها در شبكه بدیهی است؛ نقشهایشان آنها را در مقام ذینفعان توصیف میكند. شبكهسازی شخصی شامل درگیركردن افرادی با علایق مشابه از خارج سازمان برای كمك به تلاشهای فرد برای یادگیری و یافتن فرصتهای پیشرفت شخصی است. شبكهسازی راهبردی ابزارهای شبكهسازی را در خدمت اهداف كسبوكاری درمیآورد. در این سطح، مدیر آن نوع شبكهای را ایجاد میكند كه به شناسایی فرصتهای جدید و بهرهبرداری از آنها به نفع شركت كمك كند. توانایی رسیدن به این سطح از شبكهسازی، آزمونی بنیادین برای رهبری بهشمار میرود.