نوشته: نیما نامداری
صبح یك روز اسفند ماه است. هوا نه آنقدر سرد است كه زمستان باشد نه آنقدر گرم كه زمستان نباشد. آقای ستایش در حالی كه از ترافیك خسته شده منتظر حركت ماشین جلویی است. او عازم جلسهای است كه در ساختمان معظم و تازهساز یك سازمان دولتی برگزار میشود. نگران است مبادا دیر برسد. ترافیك سنگینتر از آن است كه حدس میزد. البته او هم اندكی دیر راه افتاده بود.
آقای ستایش مدیرعامل یك شركت مشاوره فناوری اطلاعات است. شركت او در مورد برنامهریزی فناوری اطلاعات به كارفرماهای خود مشاوره میدهد. معمولاً این كارفرماها سازمانهای بزرگ دولتی هستند كه نیازمندیهای آنها در حوزه فناوری اطلاعات فراتر از خرید چند نرمافزار و یا پیادهسازی یك شبكه است. این سازمانهای بزرگ معمولاً دهها پروژه فناوری اطلاعات در سال تعریف میكنند. پروژههای آنها ابعاد پیچیده زیرساختی، فرایندی و حقوقی دارد. ضمن آنكه موفقیت یا شكست این پروژهها تاثیرات قابلتوجهی بر رضایتمندی مراجعان به آن سازمان دولتی داشته و به همین دلیل سایه سیاست هم بر سر این پروژهها سنگینی میكند.
سازمانهای دولتی اغلب از شركتهای مشاوره نظیر شركت آقای ستایش كمك میگیرند تا در برنامهریزی و امكانسنجی اجرای پروژهها آنها را یاری دهند. برای مثال، مشخص كنند برای تحقق یك هدف مشخص باید چه پروژههای فناوری اطلاعاتی انجام شوند. ارتباط این پروژهها با هم چگونه باشد؟ برآورد هزینه و زمان اجرای آنها چگونه باشد؟ استانداردهای فنی در نظارت بر اجرای پروژهها چه باید باشد؟ تجربه كشورهای دیگر در اجرای چنین پروژههایی چه نكات آموزندهای دارد؟ ریسكها در حین اجرای پروژه و پس از پیادهسازی آن چیستند و چگونه باید مدیریت شوند؟ برنامه انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب چیست؟ اینها سوالاتی است كه شركتهای مشاوره فناوری اطلاعات نظیر شركت آقای ستایش به آنها پاسخ میدهند.
شركت آقای ستایش شركت بزرگی نیست، شركتهای مشاوره فناوری اطلاعات در ایران هیچكدام بزرگ نیستند. شركت او هیچوقت بیشتر از پنجاه نفر همكار تماموقت نداشته و گاهی تعداد کارکنان به كمتر از ده نفر هم كاهش یافته است. بازار اینگونه شركتها آنقدر بزرگ و باثبات نیست كه به آنها امكان سرمایهگذاری بر نیروی انسانی را بدهد.