By Clayton M. Christiensen/ Stephen P. Kaufman/ Willy C. Shih
نوشته: کلیتون کریستنسن و استفن کافمن و ویلی شیه
ترجمه: سارا پنجی زاده
میزان نوآوری در بسیاری از شركتها به نصف میزان دلخواه مدیران ارشد (یا نیمی از ادعاهای بازاریابی) آنها هم نمیرسد. چه چیزی نوآوری را فرو میخورد؟ چندین گزینه معمول برای پاسخ به این پرسش وجود دارد، اما نویسندگان مقاله سه ابزار مالی را بهعنوان مقصران اصلی نام میبرند.
جریان نقدینگی تنزیلشده و خالص ارزش فعلی، در مفهوم مصطلح خود میزان بازگشت و سود واقعی حاصل از پیشبرد هر سرمایهگذاری را كمتر از حد واقعی آن برآورد میكند. اغلب مدیران، جریان نقدینگی حاصل از نوآوری را با سناریوی «كارینكردن» مقایسه میكنند و به غلط میپندارند در صورت عدم سرمایهگذاری، سلامت و امنیت فعلی شركت بدون شك حفظ خواهد شد. اما در اغلب مواقع، سرمایهگذاریهای ویرانساز و پایدار رقبا در گذر زمان سبب میشود عملكرد مالی شركت افت كند.
خرد متعارف درباره هزینه ثابت و هزینه پیشرفته، مزیت ناعادلانهای را به تازهواردان میدهد و دستوپای شركتهای حاكم را كه در تلاش برای مقابله هستند میبندد. مدیران شركتهای جاافتاده كه از هزینههای ایجاد نام جدید و توسعه مجاری جدید فروش و توزیع گله میكنند، در پی بهرهگیری از ساختارها و نامهای موجود خود هستند. در مقابل، تازهواردان دست به خلق ساختارها و نامهای تازه میزنند. مشكل شركتهای حاكم این نیست كه شركتهای تازهوارد میتوانند بیشتر هزینه كنند، بلكه آن است كه رقیب از دوراهی انتخاب اجباری بین گزینههای هزینه كل و هزینه نهایی فارغ است.
همچنین تاكید روی درآمدهای كوتاهمدت بهازای هر سهم بهعنوان محرك اصلی بهای سهام و در نتیجه شاخص ارزش سهامداران، سرمایهگذاری در زمینه فرصتهای رشد مبتنی بر نوآوری در درازمدت را محدود میكند.
این ابزارها و مفاهیم بهخودیخود ناكارامد نیستند، اما روش بهكارگیری آنها برای ارزیابی سرمایهگذاری باعث میشود جبههای نظاممند علیه نوآوری موفق ایجاد شود. نویسندگان، روشهای جایگزینی را توصیه میكنند كه میتواند مدیران را در نوآوریهای هوشمندانهتر برای سودآوری در آینده یاری كند.