زمانی که نویسنده کار را با تامیهیلفیگر بهعنوان شریک در شرکتی آغاز کرد که اجازه فروش محصولات تامیهیلفیگر را در اروپا داشت، این شناسه یکی از جذابترین نامهای مد در آن زمان بود.
مجموع فروش بین سالهای 1997 تا 2000 دوبرابر شده بود. ولی آنطور که نویسنده عنوان میکند این موفقیت بهآسانی بهدست نیامد. شناسه بسیار جذاب و مورد توجه بود و بهسرعت رشد کرد. محصولات هیلفیگر با تخفیف در آمریکا فروخته میشد و طراحان شرکت آغاز به طراحی محصولاتی کرده بودند که احساس محصولات حراجی و تخفیفدار را به خریدار میداد. بهزودی فروش آمریکا شروع به سقوط کرد. در این زمان بخش اروپایی شرکت تصمیم گرفته بود محصولات کمکیفیتتر را به فروش نرساند و در نتیجه، مرکز طراحی و زنجیره تامین خود را ایجاد کرد و از این طریق توانست فروش خود رابه میزان پنجاه درصد در هر سال افزایش دهد. گهرینگ، استراتژی را پیشنهاد کرد تا تحولی در شرکت ایجاد کند و هیاتمدیره به او پاسخ داد که اگر بخواهد استراتژی خود را عملی کند باید بتواند خریداری برای ایدهاش پیدا کند یا شرکت را بخرد. بنابراین او هم همین کار را کرد.
اپکسپارتنرز (یک موسسه سهامی خاص اروپایی) به گهرینگ اجازه داد تجدید ساختار شدیدی در شرکت انجام داده و ابعاد کسبوکار در آمریکا را در کوتاهمدت کاهش دهد و به شناسه امکان دهد تا کمتر از چهار سال تحولی در وضعیت خود داشته باشد.