گروه محصولات

عنوان مقاله : زیستن در آینده

گزيده مديريت 144

By Angela Wilkinson/ Roland Kupers

نوشته: آنجلا ویلکینسون و رولند کوپرز

ترجمه: دکتر مریم شریفیان ثانی

در سال 1965، زمانی که برنامه‌ریزی کمًی ‌با کامپیوتر خیلی مد بود و رواج داشت، شرکت رویال‌داچ‌شِل تجربه روش جدیدی را برای نگاه به آینده آغاز کرد: برنامه‌ریزی بر اساس سناریو. اکنون کم‌وبیش نیم‌قرن است که این تجربه شِل دوام آورده و تاثیر عظیمی‌ بر چگونگی تفکر کسب‌وکارها، دولت‌ها و سایر سازمان‌ها در مورد آینده و برنامه‌ریزی آن گذاشته است. نویسندگان مقاله کم‌وبیش با همه برنامه‌ریزان کهنه‌کار درگیر در اجرای این روش و در عین حال مدیران عالی فعلی و سابق شرکت طی سال‌های متمادی مصاحبه کردند. آن‌ها اصول متعددی را شناسایی می‌کنند که هم به توضیح این فرایند در شرکت شِل و هم به توضیح چگونگی بقا و شکوفایی آن برای سالیان متمادی کمک کند.

به‌طور مثال، سناریوهای شرکت شِل داستان هستند، نه پیش‌بینی و برای کمک به کنار گذاشتن رفتاری طراحی می‌شوند که در بیش‌تر برنامه‌ریزی‌های شرکتی ریشه دوانده است: فرض این نکته که آینده خیلی شبیه به زمان حال خواهد بود. بالاتر از همه، این سناریوها باید با ارائه یک خط داستانی منطقی، قابل‌قبول باشند تا شهود و داوری را تشویق کنند. آن‌ها فضای امنی را برای گفت و شنود پذیرش عدم‌قطعیت به‌وجود می‌آورند.

سناریوها باید مرتبط هم باشند، نه فقط ویرانساز و چالش‌انگیز. برای این‌که اعتبار هم داشته باشند باید قدری کمیت‌سازی شوند، اما اعداد و ارقام به جای این‌که از گوشه‌وکنار سر برآورند، باید از داستان‌ها سرچشمه گیرند. در غیر این صورت، همیشه این خطر وجود دارد که مدل‌های کمی ‌فرضیات را پنهان کنند و به جای اصلاح فکر، آن را محدود سازند.

چون سناریوها از ضرب‌آهنگی متمایز از چرخه سالانه راهبرد پیروی می‌کنند، این امکان را برای سازمان فراهم می‌آورند تا واقعیت‌هایی را ببیند که در غیر این صورت ممکن است نادیده گرفته شوند.

انصراف از نظر