By Teresa Amabile/ Steven Kramer
نوشته: ترزا آمابایل و استیون کرامر
ترجمه: دکتر محسن قدمی و مسعود نیازمند
هر دستاندركار مديريت به اين نکته واقف است که کارکنان هم روزهاي خوب و هم روزهاي بد دارند. اما در بسياري از مواقع علت اين فرازونشيب نامعلوم است. واکنش اكثر مديران در رابطه با واقعيت زندگي کاري تنها شانه بالا انداختن و گذشتن از اين مسئله است. اما از نظر عملکردي آيا داشتن روزهاي خوب بيشتر از روزهاي بد اهميتي ندارد؟
تحقيقات جديد ترزا آمابايل و استيون کرامر بر مبناي بيش از دوازدههزار يادداشت روزانه دانشگران در طول بيش از سه سال، تاثير بسيار زياد زندگي کاري دروني کارکنان بر ابعاد گوناگون عملکرد مثل سطوح ادراكات، عواطف و انگيزش آنان را نشان ميدهد. هنگامي که رويدادهاي روز کاري کارکنان همراه با هيجانات مثبتتر انگيزه دروني قويتر (عشق به کار) و برداشتهاي مطلوبتر از کارشان، تيمشان، رهبرشان و سازمانشان باشد، عملکرد بهتري خواهند داشت. نگارندگان مقاله همچنين دريافتند رفتار مديران بهطرز چشمگيري بر روند کاري دروني کارکنان تاثير ميگذارد.
از اين رو، چه چيزي بر زندگي کاري نهفته کارکنان اثرگذار است؟ وقتي نگارندگان، روزهاي خوب کارکنان را با روزهاي بد آنان مقايسه كردند، دريافتند تنها تفاوت بسيار مهم، احساس توانمندي کارکنان به پيشرفت در کارشان است. آنان به اين نکته نيز پي بردند که رويدادهاي ميانفردي و اجتماعي کارکنان در رشد و پيشرفت آنان موثر است. تعريف و تمجيد بدون پيشرفت واقعي کاري يا حداقل تلاشهاي جدي در اين راه تاثير مثبت اندکي بر زندگي کارکنان داشته و ميتواند به بدبيني و بدگماني آنان هم منجر شود. از سوي ديگر، پيشرفت کاري مطلوب بدون قدرداني يا بدتر از آن همراه با انتقاد بهخاطر موضوعات پيشافتاده ميتواند عصبانيت و اندوه بههمراه داشته باشد. بهراستي که بهترين کمک و و حمايت از زندگي کاري دروني، رويدادهايي هستند که در آنها کارکنان بدانند کار خوب انجام دادهاند و مديران آنان بهنحو شايستهاي، ارزش کار آنان را دريافتهاند.