By Douglas M.Lambert/ A.Michael Knemeyer
نوشته: داگلاس لامبرت و مايكل ني ماير
ترجمه: مهندس فضل اله اميني
در سال 2003 كه مدیرانی از دو شركت وِندیز و تایسونفودز دور هم جمع شدند تا طرح شراكت در زنجیره تامین را تدوین كنند، هر دو طرف نگرانیها و بدگمانیهایی داشتند. در جناح وِندیز، بودند كسانی كه اختلافهای گذشته با تایسون را از یاد نبرده بودند و در جناح مقابل نیز كسانی نگران و مراقب وِندیز بودند. اما هر دو شركت ابزاری داشتند به نام مدل و میخواستند طبق آن مدل كار درست را آغاز كنند. این مدل، با سودجستن از تجربههای شركتهای عضو «مجمع جهانی زنجیره تامین» در دانشگاه ایالتی اوهایو، ضمن معرفی سازوكارهایی برای تعدیل توقعات، موثرترین نوع شراكت را معین میكند. این مدل بهسرعت سبب تفاهم متقابل و تعهد لازم برای موفقیت میشود و برای سنجش بازده و حاصل كار ساختاری را معرفی میكند. در این مقاله این ابزار را به خوانندگان معرفی میكنیم.
شراكت وقتی معقول است كه دستاورد شركا در مجموع بیش از جمع حالتی باشد كه هر یك از شریكان بهتنهایی قادر به كسب آن است. اما اگر طرفین شراكت با توقع نامعقول وارد شراكت شوند، حتی معقول بودن شراكت هم ضامن موفقیت آن نخواهد بود و چه بسا شراكت ناكام شود.
میتوان ظرف یكروزونیم با واكاوی مدل شراكت از علایق و انگیزههای شركتهای خواهان شراكت آگاه شد، میتوان مدیران را از عوامل كمككننده یا بازدارنده شراكت آگاه ساخت تا بدانند چهگونه میتوان مناسبات مطلوب را تحقق بخشید.
به تحقیق معلوم شده كه این ابزار در تعیین مناسبترین نوع شراكت، در وِندیز و جاهای دیگر موفق بوده است. بهطور مثال، كلگیتپالمولیو از همین ابزار برای دستیابی به انواع اهدافهای مالی بههمراه عرضه تامینكنندگان فراوردههای نوآورانه استفاده كرده است. اما این مدل كار دیگری نیز میكند و آن افشای چشمانداز ناموجه برخی از شریكان است. شاید در عالم عشق، معشوقی و مهجوری خوش باشد، اما در دادوستدهای تجاری بهتر است مانع هدررفتن منابع شویم و از رنجش و آزردگی خاطر ناشی از ناكامی شراكت پیشگیری كنیم...