By Marten T. HANSEN/ Julian Birkinshaw
نوشته: مورتون هانسن و جولیان برکینشاو
ترجمه: دکتر محسن قدمی و مسعود نیازمند
چالشهای خلق ایدههای تازه و تشخیص سودآوربودن آنها در هر شرکتی متفاوت است. سازمانی ممکن است در یافتن ایدههای خوب قوی باشد، اما در انتقال آنها به بازار سیستمهای ضعیفی داشته باشد. سازمان دیگری ممکن است دارای فرایندی مطلوب برای تامین مالی و عرضه محصولات و خدمات جدید باشد، اما با کمبود ایده مواجه شود.
در این مقاله، هانسن و برکینشاو مدیران را از استفاده از آخرین و بهترین دیدگاهها و ابزار نوآوری بدون درک کاستیها و نارساییهای خاص سیستم نوآوری سازمان خود برحذر میدارند. آنها چارچوبی برای ارزیابی عملکرد نوآوری موسوم به زنجیره ارزش نوآوری ارائه میكنند. این زنجیره شامل سه مرحله اصلی نوآوری (خلق، تبدیل و انتشار ایدهها) و همچنین فعالیتهای مهم انجامشده در طول تکوین این مراحل (جستوجوی ایدهها در درون یک واحد مستقل سازمانی، در سایر واحدها و در خارج از سازمان، انتخاب و تامین مالی، ارتقا و گسترش آنها در سرتاسر سازمان) است. با استفاده از این چارچوب، مدیران دید سرتاسری از تلاشهای نوآورانه خود بهدست میآورند. آنها میتوانند ضعیفترین حلقهها را مشخص کرده و بهترین نمونههای عملی را بهنحو مناسب در تقویت آن حلقهها بهکار گیرند.
شرکتها نوعاً تسلیم یکی از سه سناریوی گسترده «ضعیفترین حلقه» میشوند. آنها یا در خلق ایده یا تبدیل ایده یا در انتشار آن ضعف دارند. این مقاله به روشهایی میپردازد که شرکتهای توانمند و چالاکی مانند اینتوییت، پراكتر.اند.گمبل، سارالی و زیمنس از طریق آنها مبادرت به قوارهسازی بهترین نمونههای عملی در نوآوری و پرداختن به نیازها و نقاط ضعف سازمانیشان میکنند.
نویسندگان مقاله متذکر میشوند اتخاذ دیدگاه مبتنی بر زنجیره نوآوری مستلزم معیارهای جدیدی است که میتواند توسط هر کدام از حلقههای زنجیره ارایه شوند. این رویكرد هم چنین نقشهای جدیدی برای کارکنان (مثل پیشآهنگان بیرونی و مبلغان داخلی) معین میکند. در عمل، شرکتها در گزینش كاركنان جدید باید به دنبال کسانی باشند که بتوانند در پرداختن به نقاط ضعف خاص در زنجیره ارزش نوآوری به سازمان کمک کنند.