By Linda A. Hill
نوشته: لیندا هیل
ترجمه: عاطفه پاشازاده
حتی برای مستعدترین افراد هم فرایند رییسشدن سفری پرمشقت، ولی پرمنفعت برای یادگیری و توسعه فردی است. اولین آزمون رهبری آنقدر بنیادین است که اغلب آن را نادیده میگیریم: رییسشدن برای اولین بار. مایه تاسف است، چون آزمونهای این مرحله سرنوشتساز، هم برای سازمان و هم فرد عواقب گرانباری دارد.
نویسنده به مدت پانزده سال به مطالعه افراد (بهویژه افرادی که عملکرد فردی عالی داشتهاند) پرداخته که در کارراهه شغلی خود بهسوی مدیرشدن حرکت كردهاند. همچنان که سازمانها نابتر و پویاتر میشوند، مدیران جدید نیز گذار به پست جدید را پیوسته دشوارتر مییابند. ولی گذار اغلب به دلیل كجفهمی مدیران از نقش خود از آنچه که باید دشوارتر است. آنهایی که بتوانند به كجفهمی خود اذعان كنند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
برای مثال، مدیران جدید نوعاً تصور میكنند در پست جدید اختیار و آزادی برای انجام بهترین كارها خواهند داشت. در عوض، خود را در تاری از روابط با زیردستان، روسا، همتایان و دیگرانی گرفتار مییابند که همه توقعات بیامان و اغلب متضادی دارند. مدیر جدیدی میگفت: «در حقیقت کنترل هیچچیز در دست شما نیست.»
كجفهمی دیگر آن است که مدیران جدید فقط مسئول اطمینان از روانی عملیات هستند. اما مدیران جدید باید بدانند مسئول توصیه و آغاز تغییراتی (كه برخی در خارج از حوزه آنها قرار دارد) هستند که موجب بهبود عملکرد تیمی میشوند.
بیشتر مدیران جدید تمایلی به كمكخواستن از روسای خود ندارند. اما وقتی این كار را میكنند (اغلب بهخاطر بروز بحران) بیشترشان مافوق خود را نسبت به پرسشها و اشتباههای خود شکیباتر از آنی مییابند كه میپنداشتند.