BY Tarun khanna/ Krishna G. Palepu/ Jayant Sinha
نوشته: تارون خانا و کریشنا پالپو و جایان سینها
ترجمه: ترجمه علی عیاری
شناسایی استراتژیهای ورود و انتخاب بازارهای جدید خارجی كار آسانی نیست. بسیاری از شركتها فقط به دانستههای خود اتكا میكنند و به همین دلیل به اهداف خود نمیرسند.
بخشی از مشكل، وجود موانع ساختاری در كشورهای درحالتوسعه است. كمبود شركتهای واسطه متخصص، مشكلات نظامهای قانونی و روشهای پشتیبانی و حامی قراردادها از دیگر مشكلات هستند. این كمبودها سبب شده شركتهای چندملیتی در كشورهای درحالتوسعه موفق عمل نكنند. اگر این شركتها از استراتژیهای درستی استفاده نكنند، احتمال موفقیت و رقابت در این بازارها از آنها سلب میشود.
بسیاری از شركتها بازار یا استراتژی را به دلایل اشتباهی انتخاب میكنند. این دلایل میتوانند در طیفی از شم مدیریت ارشد تا حضور رقبا در آن بازار قرار گیرند. شركتها از شاخصهای متفاوتی برای پشتیبانی از تصمیمات بازاریابی خود استفاده میكنند. ولی آنها میتوانند در تجزیهوتحلیلهای خود اشتباه كنند، زیرا به اطلاعات حیاتی مربوط به زیرساختهای كشورهای درحالتوسعه توجه نمیكنند. بهترین راه توجه به تفاوتهای ساختاری كشورها و استفاده از چهارچوب پنجگانه پیشنهادی نویسندگان مقاله است.
این پنج عامل عبارتند از نظامهای سیاسی و اجتماعی، میزان بازبودن اقتصاد كشور، بازار محصولات، بازار سرمایه و بازار كار. مدیران میتوانند با طرح سوالات مربوط به هر یك از این عوامل، شرایط هر كشور را تشخیص دهند.
به هنگام تطبیق استراتژیها با شرایط هر بازار میتوان از نقاط قوت آن بازار نیز بهرهبرداری كرد. اولین شركتهایی كه وارد هر بازار میشوند باید تجزیهوتحلیل هزینه و منفعت را بهخوبی انجام دهند. اگر ریسك تطبیق با بازار خیلی زیاد باشد، شركتها باید چهارچوب و محتوای فعالیتهای خود را تغییر دهند یا وارد آن بازار نشوند.