در عصر افزایش گسست، رهبری خردمندانه کموبیش از بین رفته است. از دید بسیاری از رهبران، بازآفرینی شرکتها با سرعتی که برای سازگاری با فناوریهای نوین، تغییرات جمعیتی و روندهای مصرف کفایت کند، دشوار مینماید. آنها نمیتوانند سازمانهای بهواقع جهانی را توسعه دهند که بدون دردسر و بهراحتی در کل جهان فعالیت داشته باشند. حصول اطمینان از پایبندی کارکنانشان به ارزشها و اخلاقیات را هم کار سختی میدانند. نویسندگان مقاله اظهار میدارند رهبران باید به دنبال کسب خرد عملی یا آن چیزی باشند که ارسطو فرونسیس مینامد: دانش تجربی که به افراد توانایی داوریهای سالم از نظر اخلاقی را میدهد.
رهبران خردمند از شش توانایی برخوردارند: 1) تصمیمگیری بر اساس آنچه که در جهت خیر سازمان و جامعه است. 2) بهسرعت ماهیت اصلی یک موقعیت را تشخیص میدهند و بهکنه سرشت و معنای افراد، اشیا و رویدادها پی میبرند. 3) محیطهایی را فراهم میآورند که در آن مدیران و کارکنان میتوانند روابط متقابل برقرار کنند تا معانی جدیدی بیافرینند. 4) برای تبدیل تجربه خود به دانش ضمنی که دیگران بتوانند از آن استفاده کنند، استعارهها و داستانها را به خدمت میگیرند. 5) برای گردهمآوردن افراد و برانگیختن آنها برای دستزدن به اقدام، قدرت سیاسی را بهکار میبندند. 6) از روش استاد و شاگردی برای پرورش خرد عملی در دیگران استفاده میکنند.