ترجمه: دكتر محمدابراهيم محجوب
دانشجوی امروزی رشته بازرگانی، سررشتهای از شعر و شاعری ندارد. شمار فزایندهای از این دانشجویان با داشتن مدرك كارشناسی در یكی از رشتههای کسبوکار (و نه در هنر یا علوم)، با تجربه كاری در زمینه بانكداری یا در شركتهای مشاور مدیریت، وارد دورههای عالیتر میشوند. بدین ترتیب میتوان گفت، دانشجویان رشته كارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی پیشاپیش تا اندازه زیادی با کسبوکار آشنا هستند.
شماری از دانشگاهیان و كارشناسان، روال علمی حاكم بر آموزش و پژوهش در رشتههای کسبوکار را زیر سوال بردهاند. ابزارهای بستهبندیشده مدیریت، برای ارزیابی مالی کسبوکار خوب هستند، ولی وقتی موضوع رهبری یا رفتار سازمانی پیش میآید، لنگ میزنند. برخی ادعا دارند اگر دانشجویان مدیریت، درسی در ادبیات بردارند میتوانند بسی درباره این موضوعات بیاموزند. نمونههای برگرفته از ادبیات، به همان اندازه كتابهای درسی تخصصی رشته کسبوکار میتوانند آموزنده باشند.
دایان كوتو، ویراستار ارشد هاروارد بیزنس ریویو، چندی پیش با جوزف باداراكو درباره آنچه رهبران میتوانند از ادبیات بیاموزند، گفتوگوی مفصلی انجام داده است. وی كه استاد درس اخلاق کسبوکاری در مدرسه بازرگانی هاروارد است، در دهه اخیر با بهرهگیری از ادبیات كلاسیك، رفتارهای پیچیده و چندوجهی از برخی از رهبران (بهویژه آنان كه چالشهای روانی و احساسیشان همانند چالشهای مدیران بلندپایه بنگاههاست) را واكاوی میكند. در داستانهای ادبی با برخی از قویترین چالشهایی كه تاكنون به رشته تحریر درآمده روبهرو هستیم. برخلاف نوشتههای مدیریتی معاصر كه بیامان بر كوس كامیابی میكوبند، ادبیات كلاسیك بیهیچگذشتی واقعگراست. در این میدان، رهبران اغلب درگیر هستند و گاه زمین میخورند، چون خطر سنگین است. وقتی رهبران میدان کسبوکار با چالشهای چهرههای ادبی آشنا میشوند، وضع خویش را بهتر میفهمند.
ما به زندگی درونی رهبران توجه بسیار كمی داریم. بهنظر میرسد در درسهای مدارس بازرگانی، مدیر بهسان خرگوش آزمایشگاه پنداشته میشود كه میتوان رفتارش را با تنظیم محیط زندگی كنترل كرد. اما این رفتارگرایی بس نیست. ادبیات میگوید رهبران برای اینكه كامیاب شوند باید درباره خویش بیشتر بدانند.