By Thomas J. Peters
نوشته: توماس پیترز
ترجمه: دکتر منوچهر نجمی
مدیران ارشد به شنیدن نصایح در بارة چگونگی غلبه بر بینظمی و وارد كردن عنصر عقلانیت و انضباط در تصمیمگیری عادت كردهاند. در این مقاله كه اولین بار در سال 1979 به چاپ رسید، توماس پیترز استدلال میكند كه بینظمی، كاملاً طبیعی، احتمالاً اجتنابناپذیر و معمولاً مبتنی بر عقل است. به عنوان مثال، مدیران ارشد در طول یك روز كاری، با مزاحمتهای بیشمار و گزینههای محدود برای اقدام مواجه هستند. ممكن است مسئولان در مورد راهكارهای پیشرو یا اخبار بدی كه نیازمند اقدام باشد تا لحظهای كه تقریباً خیلی دیر شده است، چیزی نشوند. علاوه بر این، هر تصمیمی كه گرفته شود احتمالاً ماهها یا سالها زمان نیاز داشته باشد تا به صورت كامل به اجرا درآید. پیتر میگوید كه این «حقایق تلخ» زندگی مدیریتی را میتوان به فرصتهایی برای تبیین ارزشها و ترغیب كاركنان تبدیل ساخت.
به عنوان مثالش، انتخابهای تكگزینهای فراوانی در مسیر رهبر سازمان قرار میگیرند كه در نهایت او میتواند تجمیع آنها را در قالب یك پورتفولیوی منسجم شكل دهد، به طوری كه این مجموعه، اولویتها و سمتگیری استراتژیك اصلی رهبر سازمان را بیان كند. ماهیت پراكنده و گسیختهای كه در یك روز كاری مدیران دیده میشود، میتواند به صورت توالی از فرصتها برای برخورد مناسب با جریاناتی باشد كه در سازمان در حال وقوع است. این پراكندگی، همان چیزی است كه به مدیر اجازه میدهد علائم استراتژیكی را كه به سازمان داده میشود، با دقت مورد توجه و ارزیابی قرار دهد. علاوه بر این، اینكه ماهها یا سالها طول میكشد تا تصمیمهای مهم ظاهر شوند به رهبر فرصت ایجاد توافق و اجماع را میدهد و پس از آن، تصمیم متخذه احتمالاً كمتر به اصلاح نیاز خواهد داشت.
پیترز با بازنگری كامل وظایف مدیر ارشد، عقیده دارد كه وظیفة رهبر سازمان تحمیل یك دستور انتزاعی و آرمانی در یك فرایند فینفسه بینظم نیست، بلكه، او بایستی در كنترل این فرایند مهارت داشته و بتواند آن را بهتدریج در مسیر مطلوب هدایت كند.