By Daniel Goleman / Richard Boyatzis / Annie Mckee
نوشته: دانیل گولمن و ریچارد بویاتزیس و آنی مک کی
ترجمه: دکتر محمود احمدپور
شما تاكنون در بارة اهمیت هوش عاطفی در محیط كار (كه در آن، ارتباط بیچونوچرایی بین بلوغ عاطفی رهبران و مدیران وجود دارد) چیزهایی شنیدهاید. تواناییهایی مثل خودآگاهی، همدلی و عملكرد مالی، نمونههایی از این بلوغ عاطفی هستند. اكنون، تحقیق جدیدی، این موضوع مبنا را بسط میدهد.
مولفین بر مبنای دو سال تحقیق چنین اظهار میدارند كه روحیه رهبر و رفتارهای ملازم با آن تاثیرات بهسزایی بر عملكرد سود و زیان دارند. روحیات، كاملاً مسری و قابل انتقال به دیگران هستند: مثلاً یك رییس بدطینت و ظالم، سازمان زهرآگینی به وجود میآورد كه پر از افراد كمآموز منفی است. یا یك رهبر بشاش و الهامدهنده پیروان وفاداری را به دنبال خود خواهد داشت كه میتوانند هر چالشی را از سر راه خود بردارند. حلقة نهایی ارتباط در این زنجیره، عملكرد سود و زیان است.
از آنجا كه روحیات و رفتارهای رهبران، محركهای نیرومند موفقیت كاری به شمار میروند، لذا وظیفه اصلی مدیران ارشد (و حتی كار اصلی آنها) رهبری عاطفی است. به عبارت دیگر، قبل از اینكه رهبران بتوانند به كارهایی مثل تعیین استراتژی، تعیین بودجه یا استخدام كاركنان بپردازند، باید در وهلة اول به تاثیر روحیات و رفتارهای خود بر دیگران توجه نشان دهند. به همین منظور، مولفین، فرایندی پنجمرحلهای برای خوداندیشی و برنامهریزی ابداع كردهاند تا در انجام این كار به رهبران كمك كنند. بر اساس این فرایند، مدیران باید از خود بپرسند: «من میخواهم چه كسی باشم؟»، « هماكنون چه كسی هستم؟»، «چگونه پیشرفت كنم و به اهدافم دست یابم؟»، «چگونه تغییر را پایدار سازم؟»، «چه كسی میتواند به من كمك كند؟»
كار كردن به شیوه این فرایند، به مدیران و رهبران كمك میكند تا میزان تاثیرگذاری رهبری عاطفی خود بر روحیات و رفتارهای سازمان خود و به تبع آن، نحوه وفق دادن رفتار خود را مشخص كنند.
مولفین چنین اشاره میكنند كه این بدان معنا نیست كه رفتارهای یك رهبر مهم نیستند، بلكه پیامی كه تحقیقات عصبشناسی، روانشناسی و سازمانی به همراه دارد، از حیث وضوح و روشنی، شگفتآور است: رهبری عاطفی، جرقهای است كه آتش عملكرد یك شركت را شعلهور میسازد.