ترجمه: غزاله احمدزاده
شرکتهایی که در داخل مرزهای ملی میمانند، سودآوری بیشتری دارند.
در طول دهه 1990، بویسکسکید (تولیدکننده الوار و دیگر محصولات چوبی خانگی) با رشد پایین در ایالاتمتحده آمریکا (بازار خانگی خود) دستبهگریبان بود. بنابراین، همان کاری را انجام داد که بسیاری از شرکتها در ربع قرن گذشته انجام داده بودند: سعی کرد وارد بازار جهانی شده و کار خود را به بازار غنی از درختان برزیل توسعه دهد. اما این گسترش از آنچه بویس انتظار داشت، سختتر از آب درآمد. تفاوتهای قانونی، سیاسی و فرهنگی جریان پیوستهای از تعارضها را ایجاد کرد. مدیران ارشد همواره درگیر حل مشکلات بودند. گرچه آن خط تولید برزیلی تا حد ناچیزی سودده شد، اما رهبران بویس به این نتیجه رسیدند که سرمایهگذاری بیشتر ارزش ندارد و تصمیم گرفتند راههای جدیدی برای سرمایهگذاری به منظور رشد در داخل مرزهای خود پیدا کنند. در سال 2008 بویس خط تولید خود را در برزیل به یک رقیب داخلی به قیمت فقط 5.7 میلیون دلار فروخت.
باوجود شکوفایی اقتصاد جهانی، بسیاری از گسترشهای بینالملل در ارائه سود مداوم و کلان موفق نیستند. برای درک بهتر این مشکل، کریستین استادلر از دانشکده کسبوکار دانشگاه وارویک، مایکل مایر از دانشگاه بث و جولیا هاتز از دانشکده مدیریت دانشگاه اینسبروک، میزان نتایج مالی بیستساله بیستهزار شرکت که در سی کشور دفتر داشتند را تحلیل کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که شرکتهای جهانیشده بهطور متوسط بازده دارایی منفی 3.4 درصد در طول سال اول بعد از گسترش بازار و منفی یک درصد بعد از پنج سال را متحمل میشوند. در طول دهه بعد، بازده دارایی مثبت یک درصد بود. شرکتهایی که در داخل رشد کرده بودند، از آغاز بازده مثبتی را مشاهده کردند و پس از یک دهه سودی معادل 140 درصد بالاتر از شرکتهای بینالمللی تجربه میکردند.