By Boris Groysberg/ Jeremiah Lee/ Jesse Price/ J. Yo-Jud Cheng
نوشته: بوریس گرویسبرگ و جرمیاه لی و جیس پرایس و یوجود چنگ
ترجمه: شیرین ناظرزاده
چگونه هشت عنصر حیاتی زندگی سازمانی را مدیریت کنیم
مدیران اغلب درباره فرهنگ دچار سردرگمی میشوند، زیرا بخش زیادی از فرهنگ در رفتارهای ناگفتنی، ذهنیتها و الگوهای اجتماعی نهفته است. بسیاری از رهبران یا کاری با فرهنگ ندارند یا آن را به بخش منابعانسانی واگذار میکنند و آنجا به دغدغه ثانوی برای کسبوکار بدل میشود. اینکار اشتباه است، زیرا اگر فرهنگ بهدرستی مدیریت شود، میتواند به آنها در مواجهه با تغییر و ساختن شرکتهایی که حتا در مواقع دشوار هم رشد داشته باشند، کمک کند.
نویسندگان مقاله، ادبیات حوزه فرهنگ را مرور کرده و هشت سبک فرهنگی را شناسایی کردهاند: مراقبت که بر روابط و اعتماد دوطرفه تمرکز دارد؛ آرمان که در ایدهآلگرایی و نوعدوستی منعکس میشود؛ یادگیری که توسط اکتشاف، گستردگی و خلاقیت توصیف میشود؛ لذت که توسط سرگرمی و هیجان بیان میشود؛ نتیجه که به وسیله دستیابی و برندهشدن شناخته میشود؛ اقتدار که با قوت، قاطعیت و جسارت تعریف میشود؛ ایمنی که با برنامهریزی، احتیاط و آمادگی بیان میشود؛ و نظم که بر احترام، ساختار و هنجارهای مشترک تمرکز دارد.
این هشت سبک بر اساس میزان وابستگی یا استقلال (در تعاملات افراد) و بر اساس انعطافپذیری یا ثبات (در پاسخگویی به تغییر)، در داخل «چارچوب فرهنگ یکپارچه» قرار میگیرند. آنها میتوانند برای تشخیص و تشریح الگوهای رفتاری بسیار پیچیده و متنوع در فرهنگ و مدلسازی احتمال همسویی شخص رهبر با فرهنگ و شکلدهی به آن، مورد استفاده قرار گیرد.
نویسندگان به کمک پژوهش و تجارب عملی، به پنج دیدگاه درباره چگونگی تاثیر فرهنگ بر موفقیت سازمان دست یافتهاند: 1) فرهنگ قوی زمانی که با استراتژی و رهبری همسو باشد، نتایج سازمانی مثبت را ناشی میشود. 2) انتخاب و توسعه رهبران برای آینده نیازمند نگاه به آینده استراتژی و فرهنگ است. 3) در فرایند ادغام، تعریف فرهنگ جدید برمبنای قوتهای مکمل، میتواند یکپارچهسازی را تسریع کرده و در طول زمان ارزش بیشتری خلق کند. 4) در یک محیط پویا و نامطمئن که در آن سازمان باید چابکتر باشد، یادگیری اهمیت زیادی دارد. 5) یک فرهنگ قوی اگر با استراتژی همسو نباشد، میتواند به یک بدهی عظیم برای سازمان بدل شود.