By Adam Brandenburger
نوشته: آدام براندبرگر
ترجمه: دکتر کمیل رودی
وقتی دانشجویان مدارس کسبوکار راهبرد میآموزند، از سر وظیفه ترسیم پنج نیرو را میخوانند. برای نمونه، شبکه ارزشها را رسم میکنند. اما میدانند راهبردهایی که بازی تغییر را میدهند از جایی خلاقانهتر میآیند.
مدیران برای آفرینش راهبردهای بنیانشکن، نیازمند ابزار هستند: ابزارهایی که آشکارا برای پرورش خلاقیت طراحی شدهاند. برخی از این ابزارها اکنون در شکلهای مجریپسند وجود دارند. منبع الهام آنها بیشتر چگونگی فرایند آموزش است و نه اینکه چگونه مدلهای صنعت و کسبوکار شکل یافتهاند. با این وصف، این ابزارها به استراتژیستها کمک میکنند روشی نبوغآمیز برای انجام کسبوکار طراحی کنند.
نویسنده، چهار رویکرد به راهبرد بنیانشکن کندوکاو میکند: 1) تقابل. شناسایی (و بهچالشکشیدن) پیشفرضهای زیربنایی وضع موجود. 2) ترکیب. پیونددادن محصولات و خدماتی که مستقل یا حتا ناسازگار با یکدیگر بهنظر میرسند. 3) محدودیت. نگاه به محدودیتهای سازمان و تغییر آنها به قوتها. 4) بافتار. چگونه مسالهای مشابه در بافتاری کاملا متفاوت حل شده است. آنگاه است که بینشهایی شگفتآور پدید خواهند آمد.