By Martin Reeves/ Claire Love/ Philipp Tilmanns
ترجمه: رامک فداییان
بسياري از مديران بر روندي براي تدوين راهبرد مناسب با محيط باثبات و قابلپيشبيني تكيه دارند، حتا زماني كه ميدانند شرايط بهشدت بيثبات و انعطافپذير است. چرا اينگونه است؟ چون، همانطور كه نويسندگان ادعا ميكنند، آنها روشي نظاممند براي هماهنگي سبك راهبردآفريني خود با وقايع صنعت، عملكرد كسبوكار يا بازار جغرافيايي در اختيار ندارند.
سه مشاور بي.سي.جي چارچوبي براي انجام اين مهم ارائه كردهاند. اين چارچوب چهار «سبك راهبردي» كلاسيك، انطباقپذير، شكلدهنده و پندارهساز را شناسايي كردهاند. اينكه كداميك از اين چهار سبك با موقعيت شما بيشترين تناسب را دارد، به گستره و دقت پيشبيني تقاضا، عملكرد شركت، پويايي رقابتي و انتظارات بازار (پيشبينيپذيري) و قدرت شما و رقبايتان در اثرگذاري بر اين عوامل (انعطافپذيري) بستگي دارد. سبك كلاسيك كه براي بيشتر مديران و دانشآموختگان دانشكدههاي كسبوكاري آشناست، براي صنعتي كه محيط آن قابلپيشبيني، ولي بهسختي قابلتغيير است، بهترين گزينه محسوب ميشود. نفت، يك مثال خوب از اين دست است. سبك انطباقپذير بيشترين تناسب را با صنايع پيشبينيناپذير مانند صنعت مد دارد كه نقشآفرينان آن توانايي دگرگوني را ندارند. سبك شكلدهنده مناسب زماني است كه صنعت پيشبينيناپذير بوده و قدرت تغيير شكل آن وجود دارد. سبك پندارهساز هم با صنعتي هماهنگي دارد كه با تغيير، دگرگون ميشود. بسيار پيش ميآيد كه استراتژيستها تنها بر پيشبينيپذيري محيط خود تمركز ميكنند و نه بر فرصتهايي كه آنها (يا ديگران) ممكن است براي تغيير آن داشته باشند.