By Phil Rosenzweig
نوشته: فیل روزنویگ
ترجمه: محسن وارثی
زمانی که نام رابرت مکنامارا برده میشود، مردم کموبیش بهیاد تراژدی ویتنام میافتند. اما دوران کاری مکنامارا خیلی قبلتر از آنکه بهعنوان وزیر دفاع دولت کندی و جانسون خدمت کند (و خیلی بعدتر از آن) دورانی درخشان بود. دوران فعالیت او که پنج دهه را دربر میگرفت، شامل پستهایی در دانشگاه (بهعنوان استاد دانشکده کسبوکار هاروارد در اوایل دهه 1940)، بخش خصوصی (بهعنوان مدیری که به رشد دوباره شرکت رو به نزول فورد پس از جنگ کمک کرد)، دولت (در دوره هفتساله وزارتش در وزارت دفاع آمریکا) و خدمات بشردوستانه (بهعنوان رییس بانک جهانی بیش از یک دهه).
مکنامارا رویکرد خود را در دو اصل خلاصه کرده بود: «بیشینهکردن کارایی» و «گرفتن دادهها».
روزنویگ، استاد استراتژی و بازرگانی بینالملل در دانشگاه آی.ام.دی سوییس، در مقاله روشنگرش مکنامارا را نهتنها مدیری آرمانگرا و ورزیده، بلکه تجسم مدیریت در زمان خویش معرفی میکند. در کار او، ما تکامل این رشته را از توسعه چارچوبهای شناخت بازارها و سازمانها تا استقبال از تحلیل کمی در تصمیمگیری و درک فزاینده روانشناسی انسان مشاهده میکنیم. ویتنام بحرانی بود که محدودیتهای تفکر مدیریتی آن زمان را آشکار ساخت، اما مکنامارا هرگز از آموختن بازنایستاد. هرچه رشته مدیریت به تکامل خود ادامه میداد، او نیز دنبال میکرد. سر انجام، شاید بتوان گفت اشتیاق او به بررسی اشتباههای گذشته و آموختن از آنها بزرگترین میراث او باشد.