By Roger L. Martin and Mihnea C. Moldoveanu
نوشته: راجر مارتين و ميهني مولدووينو
ترجمه: دكتر محمدابراهيم محجوب
در بیشتر سده بیستم، نبردی سهمگین میان سرمایه و نیروی كار برای كنترل اقتصاد صنعتی در جریان بود. سرانجام، خدایان صنعت پیروزی چشمگیری بر اتحادیهها یافتند. اما این پایان داستان نیست. در اقتصاد كنونی، ارزش تا حد زیادی حاصل دانش و اطلاعات است. بنگاهها بدون بهرهگیری از اندیشه، قدرت رهبری و مهارت دانشوران نمیتوانند سود بیافرینند. این عوامل است كه بنگاههای موفق را به برتری میرساند، نه فنآوری، نه كارخانه و قطعاً نه سرمایه. دانشوران این موضوع را فهمیدهاند و در ضمن شاهدند كه در بازار دانش، تقاضا بر عرضه میچربد، لذا روزبهروز سهم بیشتری از سود میخواهند. اینك وقت نبرد سرمایهداران و ارزشآفرینان فرا رسیده و هنوز خیلی مانده تا سرانجام این نبرد روشن شود.
به باور نویسندگان، ریشه درگیری در این است كه در قرن بیستم، سرمایهداری صنعتی به سرمایهداری مدیریتی بدل شد و طبقه جدیدی از نخبگان حرفهای پدید آمد. از آغاز عصر اقتصاد اطلاعاتمدار در دهه گذشته، نبرد میان سرمایه و دانش شدت گرفته است. یكی از نشانههای این ادعا، افزایش گزاف دستمزد مدیران عامل و آتشی است كه از آن بهپا خاسته است. از طرفی میبینیم در گرماگرم نبرد جدید، جهتگیری سیاسی سرمایه نیز از بن عوض شده است. اكنون چپ، همسو با «سهامدار عادی» علیه لایههای بالایی و كلاندستمزد نیروی كار جبهه بسته است.
سهامداران با مشاهده سرازیرشدن بخش بیسابقهای از سود سرمایه آنان به جیب كاركنان، بهراستی ممكن است بپرسند: آیا این روند پایانی دارد؟ اكنون روزبهروز نقش انسآنها در تولید ارزش پررنگتر میشود و سرمایه، بسیار بیش از آنچه سهامداران مایلند بپذیرند، حكم یك منبع عادی را پیدا میكند. تنش فزاینده میان سهامداران و مدیران را نمیتوان نادیده گرفت. سرمایهداری بار دیگر بر سر دوراهی است.