ترجمه: دكتر عبدالرضا رضايی نژاد
صرفنظر از چگونگی برخورد با وضع موجود، بسیاری از ما تمایلی به اقدام در محیط كاری نداریم. در رویارویی با موقعیت گزینش میان ارزشها و شغلها، به وضع كنونی تن درمیدهیم یا كنار میرویم. بااینوصف، در جامعه افرادی را هم میبینیم كه هوشمندانه و با طمانینه، قایق خود را میرانند، بیآنكه واژگون شوند.
رابرت ردفورد، كارگردانِ برنده جایزه اسكار را نماد و گوهر انسانهایی از این دست میدانند. موسسه «ساندَنس» او در نقطهای دورافتاده از كوههای ایالت یوتا، همچون بهشتی برای هنرمندان و نویسندگانی است كه سرشان از اندیشههای ناب پر و جیبشان از پول خالی است. ساندَنس نقش پرورنده را برای فیلمهای مستقلی بازی میكند كه از شگفتی روزگار، مایه آبرو و تاثیرگذاری هالیوود امروز شدهاند.
در این مقاله، ردفورد از دگرگونسازی یك صنعت، بهویژه از تاثیر خود و ساندَنس بر كسبوكار سینما سخن میگوید. آدمك او را كه هنرپیشهای مستقل و طرفدار محیطزیست است، راهپیمایان خشمگین، بهویژه پخشكنندگان فیلم و مخالفان سینمای غیرتجاری، بارها بهآتش كشیدهاند. ردفورد خود میگوید: «اگر میخواهید سیستم را بشكنید، نباید از روبرو با آن سرشاخ شوید، بلكه باید از پشت صحنه آغاز كنید.»
وی در خلال بیست سال گذشته، بارها و بارها با وضعیتهای دشوار دستوپنجه نرم كرده و پارهای از آنها را در ساندَنس پیاده كرده است. بارها به امتیازگیری، امتیازدهی و پافشاری در راه جلب پشتیبانی دیگران به منظور به پایان رساندن طرحها و رسیدن به پیروزی، تن درداده است. فنونی كه وی بهكار برده است، مدیران شكیبا در هر صنعتی میتوانند بهكار برند.