By Paul F. Levy
نوشته: پل لوی
ترجمه: پرستو معین الدینی
تيمي كه در كارخانه تصفيه فاضلاب نات آليند در كويينسي ماساچوست كار ميكرد، روياي هر مديري بود. اعضاي اين گروه، كاري دشوار و خطرناك را بدون شكايت انجام ميدادند و سرپرستي و نظارت چنداني نياز نداشتند. آنها در ميان دشواريهاي عملياتي و محدوديتهاي بودجهاي، راه خود را مييافتند و خود را وقف رسالت سازمانشان كرده بودند.
اما كار سخت آنها به شكستي فاجعهآميز منتهي شد. چگونه ممكن بود تيمي تا اين اندازه خوب، چنين به بيراهه رود؟ در اين مقاله، نويسنده ماجراي كارخانه نات آليند را روايت ميكند و به شناسايي يك نيروي سازماني مخرب و معمول ميپردازد كه ميتواند هر كسبوكاري را دچار سازد.
داستان «پديده ناتآيلند» با تيم عميقاً متعهدي كه از فعاليتهاي يك شركت منفك است، آغاز ميشود. مديران ارشد آن در تعارض با اين تيم هستند. مديريت ارشد كه خود درگير مشكلات و مسايل مشهودتر سازماني است، وظيفهاي خطير، اما پشت صحنه را به گروه واگذار ميكند. افراد تيم به دليل داشتن استقلال نسبتاً زياد، در مديريت و اداره امور خود مهارت پيدا ميكنند. مديريت نيز خودكفايي گروه را مسلم فرض كرده و از اعضاي گروه وقتي درخواست كمك دارند، غفلت ميكند. وقتي مشكلات ظاهر ميشوند و مديريت مسئوليتي نميپذيرد، افراد گروه حس ميكنند، گير افتادهاند و ذهنيت مقابله با تمام دنيا در آنها شكل ميگيرد. آنها دور از چشم مديريت قرار گرفته، مشكلات را پنهان ميكنند. گروه شروع به گذاشتن قواعد خاص خود ميكند كه نقابي بر مشكلات وخيم آنها در عرصه عمليات خواهد بود. مديريت كه تمايلي به تمركز بر كار گروه ندارد، به سهولت فريب مهارت اعضاي گروه در پنهان كردن نقايص عملكرد را ميخورد. بنبست حاصل از اين وضعيت را تنها يك رويداد و واقعه خارجي ميتواند بشكند.
داستان ناتآيلند هشداري براي آن دسته از مديراني است كه تلاشهاي خود را بر بديهيترين كمبودهاي سازمان خود متمركز كردهاند: گاهي اساسيترين مشكلات، آنهايي هستند كه به چشم نميآيند.