By Michael Useem
نوشته: مایکل آسیم
ترجمه: دکتر عبدالرضا رضایی نژاد
هيماليا يكي از دشوارترين كلاسهاي درس طبيعت است، اما ميتواند بنيانهاي مهم مديريت زيردستان (و نيز نَفس و «من» خودمان) را به ما بياموزد. پروفسور مايكل آسيم به دانشآموختگان كارشناسي ارشد مديريت بازرگاني (ام.بي.اِي) و مديران مياني كه دورههاي پرورش رهبري را ميگذرانند، همچون كوهنورداني مينگرد كه در «پاكوه» قله اورست ايستادهاند و ميخواهند بدانند كه رهبري چيست؟ برنامهاي كه دانش نظري آنان را به كاربردي تبديل كرده و فرصت ميدهد تا افزون بر بررسي سرگذشت ديگران، بينش بازگشايي و بازانديشي در تجربههاي پيشين خود را نيز به دست آوردند.
در صعودي130 كيلومتري از كورهراهها و زمينهاي ناهموار، شركتكنندگان به محدوديتهاي خويش پي ميبرند. مديرعاملي، هنگامي كه ديگران او را از زياد بالا رفتن ميترسانند، با تصميم به عقبنشيني دست به گريبان است. در زمينه ارزش ارتباطات نيز چنين است: هنگامي كه اغلب اعضاي تيم خود را براي فرا رسيدن شب آماده نكردهاند، چه بايد كرد؟ اين گروه، از ديگر كوهنورداني هم كه به سوي پناهگاه آمادگي رهسپارند و در راه با ايشان برخورد ميكنند، چيز ميآموزند و از ديدار رهبران روحاني بودايي كه گهگاه رخ ميدهد، نيز بهره ميبرند.
در اين سفر پرخطر، چهار اصل بنيادين چهره مينمايانند: نيازهاي پيروان سرچشمه راهنمايي رهبر است؛ گاهي پيش نرفتن (هر چند كه بسيار دشوار است) هوشمندانهترين پيشرفت است؛ اگر سخن شما به گوشها ننشسته است، كوتاهي از شماست و رهبري ديگران به سوي بالا، ميتواند نادرست بنمايد، هر چند كه درست است.
نويسنده، در خلال داستانهاي پيروزي و شكست كوهنورداني كه به آهستگي و آرامي راه ميپيمايند، بر چند اصل مهم مديريت، نور و روشنايي ميپاشد.