این یک چرخه آشناست: یک مدیرعامل صندلي مديريت را بهدست ميگيرد، به کسب تجربه و دانش میپردازد و خیلی زود دست به ابتکارهايی میزند که سبب تقویت عملکرد کارکنان میشود. یک دهه كه ميگذرد، همان مديرعامل ریسکگریز شده و در انطباق با تغییرات کند عمل میکند. در نتیجه، عملکرد شرکت رو به افول مینهد. این الگو بهقدری رایج است که بسیاری درست مثل فصلهای سال به آن لقب «فصلها»ی خدمت یک مدیرعامل میدهند.
پژوهش جدید دلایل این چرخه را مورد آزمایش قرار میدهد و نشان میدهد نکات دقیق و ظریفی در این چرخه وجود دارد. ما دریافتیم دوره خدمت مدیرعامل از طریق تاثیر بر دو گروه از ذینفعان، یعنی کاركنان و مشتریان، بر عملکرد اثرگذار است، البته اين تاثیرگذاری بر هر یک متفاوت است. هرچه دوره خدمت یک مدیرعامل طولانیتر باشد، پویایی کارمندان بیشتر بهبود مییابد. البته طولانیشدن این دوره تا یک مدت موجب تقویت ارتباط با مشتریان میشود و بعد از آن این رابطه تضعیف شده و عملکرد شرکت کاهش مییابد. این موضوع هیچ ارتباطی هم ندارد که کارکنان چهقدر متعهد و متحد عمل میکنند.
ما 356 شرکت آمریکایی را در بازه سالهای 2000 تا 2010 مورد مطالعه قرار دادیم. دوره خدمت مدیرعامل را اندازهگیری کرده و روابط کارمندان را هر ساله (با ارزیابی مواردی مانند مزایای بازنشستگی و خروج از کار) و رابطه با مشتریان را (با ارزیابی مواردی مانند ایمنی و کیفیت محصولات) محاسبه کردیم. سپس اندازه و نوسانات بازده سهام آنها را اندازهگیری کردیم. همه این موارد برای ما روشن کرد که دوره خدمت بهینه 4.8 سال است.
به این نتیجه رسیدیم كه دلایل بروز این الگو به نحوه آموختن مدیران بستگی دارد. پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که سبکهای مختلف یادگیری تحتتاثیر مراحل مختلف دوره عمر خدمت مدیرعامل قرار دارند. در ابتدا هنگامی که مدیران میخواهند با سرعت بهپیش روند، به دنبال کسب اطلاعات به روشهای متنوع و از منابع داخل و خارج شرکت هستند. این موضوع روابط آنها را با مشتریان و کارمندان تقویت میکند.
[1] . ژومينگ لو، استاد دانشگاه تگزاس و استاد برجسته دانشگاه فودان در چين است. وامسي كانوري و ميشل اندروز، دانشجويان مقطع دكترا هستند.