نوشته: سارا گرین
ترجمه: شهلا برجعليلو
لیندا مایرزبهعنوان یک مدیر زن انتظار گشودن افقهاي جدیدی را داشت. اما در عوض احساس کرداز همه جا رانده شده است.
هنگامی که لیندا مایرز پست مدیریت منابع انسانی را در اسکِیتلهکام کره جنوبی پذیرفت، فکر میکرد این همان فرصتی است که مدتهای زیاد بهدنبالشبوده است. نهتنها میتوانست فضا را بهعنوان یکی از اولین مدیران زن آمریکایی در یک شرکت کرهای بشکند، بلکه میتوانست ابتکاری را برای جهانیتر کردن شرکتکرهایرهبری کند. برای کسی که سالهای زیادی را صرف مشاوره کار در خارج کرده بود، این شغل رویایی بهنظر میرسید.
اما کمی بعد،مایرزدر مورد درستی تصمیمش بهشک افتاد. گرچه پیشتر در موقعیتهای فرهنگی جدید قرار گرفته بود، اما هدایت این یکی سختتر مینمود. بدون هیچ راهنمایی رسمییا توصیههای تفصیلیاز سوی مدیران مافوق، تلاش کرد خودش سازمان را بشناسد. خود را خیلی بیش از آنچه انتظار داشت در انزوا احساس کرد. تعداد غربیها در میان کارکنان کم بود و فقط پنجزن دیگر در سطوح معاونت شرکت فعالیت میکردند. صراحتلهجهآمریکایی او درکنار سبک رسمی همتایان کرهای عجیب مینمود. در نهایت، او و کارفرمای جدیدش ایدههای متفاوتی در مورد نقش او دارند.
در دوسال بعدی، وجد و شعف او جای خود را به خستگی و فرسودگی داد. به جایعوضکردن فرهنگ اس.کی،مایرز احساس کرد به حاشیه رانده شده و بعد از آن کاراستعفا داد.