By Don Moyer
نوشته: دون مویر
ترجمه: محمدحسین لطیفی
هيچكس از شکست خوشش نمیآید، زيرا دستکم از نظر سازمانی باعث شرمساری است. ریچارد فارسون و رالف کیز در مقاله «رهبر پذیرای شکست» ميگويند، مديران، از توماس واتسون گرفته تا جک ولش، به شکست همچون یک دارایی نگريسته و آن را سرمایهگذاري براي اكتشاف و نوآوري در آینده ميديدهاند. اما آنها نوشتهاند: «در حالي كه شركتها بهطور نظري در حال پذيرش ارزش شكست در سطح سياستها، فرايندها و اقدامات عملي شركت هستند، در سطح شخصي اين امر نكتهاي كاملاً متفاوت است.»
علت تا حد زيادی آن است كه شکست موجب ترديد ما در ارزشمندي خود. اما حتی آن دسته از ما که حاضر به قبول ریسک تعقیب ایدههای جدید و جسورانه به قيمت آسيبديدن وجهه خود هستیم، ممکن است به دليل ديگري مردد شويم: ترس از اینکه دیگران شاهد شکست ما باشند. این امر ممکن است عواقب محسوسي داشته باشد (ازدستدادن پاداش يا ترفيع) يا فقط موجب شرمساری در انظار همتايان و زیردستان شود.
روشن است شرکتها نیاز دارند محیطی فراهم سازند که چنين دلشورههايي را آرام سازد. اما اگر اين نكته را در نظر گيريم كه ارزش بسياري از شركتها بستگي به عقايد ديگراني همچون مشتريان، سرمایهگذاران، تحلیلگران و رسانهها دارد، اين كار ميتواند بسيار دشوار باشد.