گروه محصولات

عنوان مقاله: درد كه حرف نيست، درد است

گزيده مديريت 146

مصاحبه با اعضا هیئت مدیره موسسه خیریه بهنام دهش پور

درست وقتی كه فكر مي‌كنيد زندگي در چرخش عادي خود است يا احساس مي‌كنيد مشكل بزرگي نداريد و زندگي لذت‌بخش شده، ناگهان در یک اتفاق يا مراجعه براي درمان دردي كه بي‌اهميت مي‌پنداريد، خبر بروز بيماري هم‌چون آوار بر سرتان خراب مي‌شود. اول باور نمي‌كنيد و به‌دنبال پيداكردن نشانه‌اي از اشتباه هستيد. اما تلاش بي‌ثمر است و واقعيت كم‌كم خود را تحميل مي‌كند. بعد پیگیری براي درمان آغاز مي‌شود. به هر راهي كه به فراخور، تصور مي‌كنيد ممكن است چاره‌اي براي آن درد باشد چنگ مي‌اندازيد: مراجعه به پزشكان متعدد، توسل به قديسان و حتا كساني كه مدعي انرژي‌درماني و نبات‌درماني هستند. حكم غريقي را داريد كه به هر چيزي كه دم دست است چنگ مي‌اندازيد. ديري نمي‌گذرد كه مي‌بينيد برخي دردها احتیاج به زمان و درمان‏های بیش‏تری دارندولی از درمان خود نااميد نمي‌شويد و سعي مي‌كنيد با واقعيت موجود كنار آييد. و می‌بینید ديگراني هم هستند كه دچار اين درد هستند و تازه امكانات شما را هم ندارند و بايد علاوه بر مبارزه با بيماري، با فقر و نداري هم كه درد بزرگ‌تري است دست‌وپنجه نرم كنند. با تمام وجود وضعيت آن‌ها را درك مي‌كنيد و تصميم مي‌گيريد با تمام توان بنياني براي كمك به آن‌ها بنا كنيد و يادي ماندگار از خود به‌جا بگذاريد.

 داستان فوق با كم و زيادش، حكايت تشكيل بسياري از سازمان‌هاي خيريه با هدف كمك به بيماران نيازمند است. به قول بزرگي، «درد كه حرف نيست، درد است» و اين عادت مردمان است كه تا خود چيزي را تجربه نكنند، درنمي‌يابند. همين الگو را در ساير كشورها نيز مي‌توان ديد. براي مثال، مي‌گويند بسياري از امكانات عمومي در اختيار معلولان آمريكايي در دوره رياست‌جمهوري جان كندي به‌تصويب رسيده و علت هم اين بوده كه خود كندي خواهري معلول داشته و همين باعث شده تا درد خانواده آن‌ها را بهتر بفهمد.

 اساس تشكيل سازمان‌هاي خيريه، احساس لطيف انساني و نوع‌دوستي است و ادامه حيات و بالندگي بسياري از آن‌ها هم بستگي به انگيزه و قدرت بنيانگذاران و گردانندگان آن‌ها در حفظ اين حس دارد. اما كم‌تر سازمان خيريه‌اي را در ايران مي‌توان يافت كه سعي در سازماندهي و ساختاريابي بر اساس دانش روز سازماني داشته باشد وبه‌جز چند استثنا، اكثريت قريب‌به‌اتفاق بر محور تلاش‌هاي چند نيكوكار باانگيزه كه ارتباطي خانوادگي يا دوستي هم با بنيانگذار اصلي دارند اداره مي‌شوند.

بيش‌تر مواقع اين اطرافيان و علاقه‏مندان بیمار هستند كه تشكيلات خيريه را به‌وجود مي‌آورند، اما در مواقع كم‌تري هم خود بيمار باني بنياد خيريه مي‌شود. بنياد خيريه بهنام دهش‌پور از جمله بنيادهاي نوع دوم است. با ياد و گراميداشت خاطره اين انسان بزرگ، شريف و نوع‌دوست و درود فراوان بر روح بلندش، مصاحبه ويراسته، با خانم خوشخونژاد از اعضاء هیئت‏مدیره و مدیر روابط‏عمومی و خانم شهلا دهش پور مادر بهنام و یکی از اعضاء هیات مدیره كه در محل اين بنياد در محوطه بيمارستان شهداي تجريش انجام گرفته تقديم مي‌شود.

 

به‌عنوان شروع خواهش می كنم مبناي تشكيل اين بنياد و علت وجود آن را توضيح بفرماييد.

اين خيريه برخلاف خيريه‌هاي ديگر كار خود را به‌صورت سيستماتيك شروع نكرده است. باني اصلي آن بهنام دهش‌پور بوده كه در هفده‌سالگي مبتلا به سرطان کبد شد.

انصراف از نظر