By Kishore Sengupta/ Tarek K. Abdol-Hamid/ Luk N. Wassenhove
نوشته: کیشور سنگوپتا و طارق عبدالحمید و لوک ون واسنهوف
ترجمه: دکتر حسین سلیمانی
زمانی كه شركتها مدیران باتجربه را به تصدی پروژههای مهم میگمارند، توقع ندارند كار بهموقع تمام نشود، بودجه از حد تعیینشده بیشتر شود یا نقایص فراوان در محصول پیدا شود. ولی این همان چیزی است كه محققان در بررسی صدها مدیر پروژه مجرب با بازیهای كامپیوتری شبیهسازی پروژههای تولید نرمافزار دریافتند. این مطالعه كه به وسیله دو استاد از انسید و یك استاد از دانشكده تخصصی نیرویدریایی انجام شد، با قاطعیت نشان میدهد مدیران كاركشته در محیطهای پیچیده دچار شكستگی فرایند یادگیری میشوند.
تحقیقات سه دلیل برای این نارسایی ارائه میدهد: تاخیر زمانی بین علت و معلول، شناسایی رابطه بین آنها را مشكل میكند؛ برآوردهای خطاپذیر، زنجیره تصمیمات را كه شكلدهنده پیامد پروژه است، مخدوش میكنند؛ و سوگیری به سمت اهداف اولیه مانع از آن میشود كه مدیران در زمانی كه شرایط پروژه تغییر میكند، اهداف بازبینیشده و مناسبتری را جایگزین كنند. بهعنوان مثال، زمانی كه پروژه از نظر دامنه رشد میكرد، ولی مدیران همچنان به یك هدف كمبودجه اولیه پایبند میماندند، كنترل كیفیت مورد كمتوجهی واقع میشد و در نتیجه، عیبهای زیادی در محصول پدیدار میشد و این بهنوبه خود به افزایش هزینه منجر میشد.
شركتها میتوانند گامهایی عملی برای اصلاح چرخه یادگیری بردارند. میتوانند بازخوردی ارائه دهند كه رابطه بین متغیرهای مهم محیط را نشان دهد. اینگونه بازخوردها ممكن است نشان دهند تا زمانی كه یك تیم كنترل كیفیت جدید به كارآیی كامل برسد، یك وقفه بیست روزه وجود دارد. ابزارهایی نیز كه اینگونه چیزها را بهعنوان معلول تغییرات قدرت تولید تیم محاسبه میكنند، میتوانند سودمند باشند. تعیین اهداف برای رفتار، به جای تعیین رفتار برای عملكرد، نیز اهمیت بسیار زیادی دارد. و بالاخره، شركتها میتوانند برای پروژههای خود «شبیهساز پرواز» درست كنند كه محیطهای یادگیری واقعی را تقلید میكنند، ولی اجازه نمیدهند پیچیدگی بر آموزشجویان غالب شود.
مدیران فقط در صورتی میتوانند به یادگیری ادامه دهند كه تصمیمهایشان منطبق با چالشهایی كه با آن مواجه میشوند، پشتیبانی شود. شركتها میتوانند با تمركز بیشتر بر آموزش افراد رده بالای سازمان و به حال خود رها نكردنشان، عملكرد بهتری داشته باشند.