by zander Louri
نوشته: زاندر لوری
ترجمه: کاوه گنجه
لوری پس از یک تراژدی (مرگ ناگهانی دیو گلدبرگ، دوست دیرینه و مدیرعامل وقت شرکت سرویمانکی در سن 47 سالگی) زمام امور آن شرکت را بهدست گرفت. بهعنوان یکی از اعضای هیاتمدیره، لوری در ابتدا اقدام به پیداکردن جانشین برای او کرد، اما هنگامی که متوجه شد آن جانشین قادر به انجام وظایف محوله نیست، خودش آن را پذیرفت. کارمندان او همچنان دچار ترس، ناامیدی و استرس بودند. در زمانی که مشغول دادن پشتیبانی عاطفی به کارمندان بود، همزمان شروع به تعریف فرهنگ شرکت کرد. هنگامی که از مشتریان درباره اینکه چه چیزهایی در محصولات شرکت برای آنها ارزش محسوب میشود، سوال شد و همچنین از کارمندان نیز پرسیده شد چه عاملی روزانه باعث شادی و هیجان آنها در سرکار میشود، یک لغت بیش از همه بهچشم میخورد و آن چیزی جز «کنجکاوی» نبود. لوری و تیم او شروع به تشویق کنجکاوی در سازمان کردند که از جمله میتوان به مراسمی با عنوان «سوال هفته» در سالن شهر، استفاده از برنامه پاسداشت همکار بهمنظور اعطای پاداش بابت رفتار شرافتمندانه و همچنین میزبانی برنامههای سخنرانی گلدی (که به نام رییس فقید هیاتمدیره نامگذاری شده است) بهمنظور یادگیری موفقیت در سایر رشتهها اشاره کرد. آنها معتقد هستند زمانی که حس کنجکاوی در کارمندان کور میشود، افراد گرفتار پیچیدگی و روزمرگی شده و این امر شرکت را در معرض آسیب و خطر قرار خواهد داد.