By Paul J.H. Schoemaker/ Robert E. Gunther
نوشته: پل شومِيكر و رابرت گونتر
ترجمه: نجمه السادات موسوي و دكتر پيام طريقي
پیش از فروپاشی شرکت بلسیستم، شركتهای مخابراتی آمریكا از لحاظ قانونی اجازه داشتند از درصد كوچكی از مشتریان خود تضمینهای اعتباری اخذ كنند. آنها از مدلهای آماری برای شناسایی مشتركین بدحساب و اخذ تضمین بهره میگرفتند. اما هیچكس از میزان صحت مدلها آگاهی نداشت. از این رو، شركتهای مذكور اشتباهی آگاهانه مرتكب شدند. آنها از صدهزار نفر از كسانی كه ظن بدحسابی آنها را داشتند، تضمین نگرفتند. در كمال تعجب، تنها معدودی از آنها صورتحسابهای خود را بهموقع پرداخت نكردند. در نتیجه، شركتهای بل استراتژی نظارتی هوشمندانهتری اتخاذ كردند كه منجر به میلیونها دلار سود برایشان شد.
افراد و سازمانها معمولاً سخت تلاش میكنند كه اشتباه نكنند. شركتها برای عملكرد بهینه طراحی شدهاند، نه آموختن و به همین دلیل، خطاها بهعنوان نقص تلقی میشوند. اما همانطور كه مثال بل نشان میدهد، خطاكاری درست، شیوهای قدرتمند برای شتاببخشیدن به یادگیری و افزایش قدرت رقابت است.
اگر یكی از فرضیههای بنیادین یك شركت نادرست باشد، آن شركت از طریق اشتباههای آگاهانه سریعتر به موفقیت میرسد تا توجه صرف به دادههای تاییدكننده آن فرضیه. بهعلاوه، مدیرانی كه از رویكردی نظاممند و متعارف برای حل یك مسئله شناخت الگو بهره میگیرند، دیرتر از آنهایی به جواب میرسند كه فرضیههای خود را با اشتباههای آگاهانه میآزمایند.