By mihir Desai
نوشته: میهیر دسای
ترجمه: دکتر مریم شریفیان ثانی
سه دهه گذشته، شاهد دگرگونی بیسروصدای سرمایهداری آمریکا تحت تاثیر یک ایده منفرد و قدرتمند بوده است: بازارهای مالی ابزار مناسبی برای اندازهگیری عملکرد و سازمان دادن به جبرانخدمتها هستند. ابزارهای سهام برای مدیران، قراردادهای پربار و موثر برای سرمایهگذاران و رشد داراییهای جایگزین، ماهیت و سطح مشوقهای مالی را در جامعه ما، در هر دو سوی بازار سرمایه، بهشدت تغییر داده است. این تغییرات نقش چشمگیری در بحرانهای دوقلوی سرمایهداری نوین آمریکا داشته است: شکست مکرر در حاکمیت شرکتی که موجب میشود بسیاری افراد تواناییهای مباشرتی مدیران و سرمایهگذاران آمریکایی را زیر سوال ببرند و نابرابری درآمدی افزایش یابد.
وقتی بهعلت علاقه سرمایهگذاران به برنامههای زاویهدار پاداش، ریسک بهدفعات، اشتباه قیمتگذاری میشود، سرمایه مالی هم به درستی تخصیص داده نمیشود. زمانی که مدیران به سرمایهگذاریها یا ادغامهای نابخردانه دست میزنند تا انتظاراتی را برآورده سازند که بستههای دستمزدی چشمگیر را موجب شوند، سرمایه واقعی هم بهدرستی تخصیص نمییابد. وقتی دستمزد نسبی همان قدر تحریفشده است که در چند دهه گذشته توسط حباب پاداش مالی بوده، تنها فرضی که میتوان داشت این است که تخصیص سرمایه انسانی تا حد نگرانکنندهای بد انجام میشود. آگاهسازی نهادهای نظارتی به مسئولیتهایشان و به کاستیهای پرداختهای مبتنی بر بازار، بیشترین امیدواری را برای اصلاح این عدم توازنها و تقویت اقتصاد آمریکا برای مقابله با چالشهای قرن حاضر بهبار میآورد.